Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
English
Persian
pivot
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivoted
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivots
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
Other Matches
pivots
روی چیزی چرخیدن
pivoted
روی چیزی چرخیدن
pivot
روی چیزی چرخیدن
swinge
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
gimbals
توپی و غلاف توپی گردان
ball joint
توپی
plugs
توپی
tapped
توپی
pivot
توپی
pivoted
توپی
tapping
توپی
tap
توپی
dowel
توپی
pivots
توپی
to kick a ball
توپی را
plug
توپی
plugging
توپی
spilled
توپی
spigot
توپی
spills
توپی
spill
توپی
spilling
توپی
countersinck bit
مته توپی
pivots
توپی اتصال
rotor hub
توپی رتور
tapper
توپی گذار
pivot
توپی اتصال
ball joint
توپی اتصال
fuse plug
توپی فیوز
hub bore
سوراخ توپی
pivoted
توپی اتصال
to catch a fly
توپی را ازهواگرفتن
ball printer
چاپگر توپی
spile
گل میخ توپی
stoppers
توپی جلوگیری کننده
plug
سربطری توپی گذاشتن
plugs
سربطری توپی گذاشتن
plug mill
دستگاه نورد توپی
oil drain plug
توپی تخلیه روغن
plugging
سربطری توپی گذاشتن
stopper
توپی جلوگیری کننده
in-
توپی که وارد دروازه شده
in
توپی که وارد دروازه شده
head
توپی کامل و سایر متعلقات
beanball
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
set up
توپی که به اسانی برگردانده شود
tampon
توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
lineball
توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
tampons
توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
bleeders
توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
creepers
توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
creeper
توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
spinner
پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
bleeder
توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
twirled
چرخیدن
twirl
چرخیدن
swing
چرخیدن
swings
چرخیدن
reel
چرخیدن
reeled
چرخیدن
reeling
چرخیدن
reels
چرخیدن
wheels
چرخیدن
twirling
چرخیدن
heels
چرخیدن
heel
چرخیدن
windmill
چرخیدن
twirls
چرخیدن
to be in a whirl
چرخیدن
windmills
چرخیدن
to turn round
چرخیدن
roll up
چرخیدن
spin
چرخیدن
spins
چرخیدن
turns
چرخیدن
wheel
چرخیدن
rotates
چرخیدن
revolves
چرخیدن
rotate
چرخیدن
rotated
چرخیدن
slue
چرخیدن
wheeling
چرخیدن
revolve
چرخیدن
revolved
چرخیدن
turn
چرخیدن
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
outswinger
توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
inswinger
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
die
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
jump ball
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cuban fork ball
پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
netball
توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
roving gun
توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
twisting
پیچاندن چرخیدن
turns
چرخیدن تاباندن
turns
گشتن چرخیدن
turn
چرخیدن تاباندن
turn
گشتن چرخیدن
twists
پیچاندن چرخیدن
twist
پیچاندن چرخیدن
trundles
گشتن چرخیدن
fullest
چرخیدن ژیمناست
birr
صدای چرخیدن
full
چرخیدن ژیمناست
change spin
چرخیدن با تغییر پا
trundled
گشتن چرخیدن
trundle
گشتن چرخیدن
trundling
گشتن چرخیدن
gun
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
guns
توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
lewd
هرزه
trollop
زن هرزه
lascivious
هرزه
rakehell
هرزه
rakehelly
هرزه
dissolute
هرزه
rammish
هرزه
harlot
هرزه
sluttish
هرزه
bawdy
هرزه
jade
زن هرزه
sloven
هرزه
tart
زن هرزه
tarts
زن هرزه
scabrous
هرزه
immoral
هرزه
rantipole
هرزه
harlots
هرزه
lubricious
هرزه
bitching
زن هرزه
bitches
زن هرزه
bitched
زن هرزه
bitch
زن هرزه
rep
زن هرزه
limmer
زن هرزه
giglot
زن هرزه
giglet
زن هرزه
rake
هرزه
rakes
هرزه
love alce
هرزه
lubricousor lubricious
هرزه
foulmouthed
هرزه گو
minx
زن هرزه
prurient
هرزه
ribald
هرزه
filth
هرزه
rakish
هرزه
pornerastic
هرزه
salacious
هرزه
libertines
هرزه
licentious
هرزه
sordid
هرزه
profligate
هرزه
libertine
هرزه
raking
هرزه
purls
مثل فرفره چرخیدن
wryly
کنایه امیز چرخیدن
orbits
چرخیدن به دور یک مدار
purled
مثل فرفره چرخیدن
purl
مثل فرفره چرخیدن
orbit
چرخیدن به دور یک مدار
wry
کنایه امیز چرخیدن
pivot
روی پاشنه چرخیدن
pivoted
روی پاشنه چرخیدن
orbited
چرخیدن به دور یک مدار
whiz
مثل فرفره چرخیدن
pivots
روی پاشنه چرخیدن
left turn
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
purling
مثل فرفره چرخیدن
whirling
چرخیدن گردش سریع
whirls
چرخ دادن چرخیدن
whirling
چرخ دادن چرخیدن
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
sit spin
چرخیدن روی یک اسکیت
run around in circles
<idiom>
دور خود چرخیدن
whirled
چرخ دادن چرخیدن
whirled
چرخیدن گردش سریع
trilled
چرخیدن روان شدن
trolls
چرخیدن چرخاندن گرداندن
trills
چرخیدن روان شدن
trill
چرخیدن روان شدن
whirl
چرخ دادن چرخیدن
troll
چرخیدن چرخاندن گرداندن
whirl
چرخیدن گردش سریع
whirls
چرخیدن گردش سریع
yorker
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
minute gun
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
broad
پهناور زن هرزه
swivels
هرزه گرد
palaver
هرزه درایی
brush
علف هرزه
loosest
هرزه بی بندوبار
perverse
گمراه هرزه
looser
هرزه بی بندوبار
swivelled
هرزه گرد
pornography
هرزه نگاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com