Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 58 (4 milliseconds)
English	Persian
fend	تکفل معاش
Other Matches
sponsorship	تکفل
supporting	تکفل
guaranteeing	تکفل
undertaking	تکفل
keep	تکفل کردن
keeps	تکفل کردن
support	تکفل کردن
dependency burden	بار تکفل
he was dependent on me fop support	تحت تکفل من بود
guaranteed	تکفل کردن متعهد له
dependents	افراد تحت تکفل
sponsored dependents	عائله تحت تکفل
guarantees	تکفل کردن متعهد له
guarantee	تکفل کردن متعهد له
self support	اتکاء بخود تکفل مخارج خود
subsistence	معاش حق معاش
livelihood	معاش
livelihoods	معاش
living	معاش
ration allowance	حق معاش
basic allowance for subsistence	حق معاش
subsistence allowance	معاش
sustenance	معاش
family allowance	مدد معاش
passage money	معاش کردن
thriftless	بی عقل معاش
thrift	عقل معاش
allowance	جیره حق معاش
subsistence	معاش خرجی
bread and butter	وسیله معاش
livelihoods	وسیله معاش
livelihood	وسیله معاش
allowances	جیره حق معاش
to scramble for a living	تقلای معاش کردن
meal ticket	وسیلهی امرار معاش
thriftessness	نداشتن عقل معاش
subsistent	مدد معاش بگیر
cannier	دارای عقل معاش
meal tickets	وسیلهی امرار معاش
earned	کسب معاش کردن
earn	کسب معاش کردن
earns	کسب معاش کردن
canniest	دارای عقل معاش
canny	دارای عقل معاش
living wage	مزدکافی برای امرار معاش
to make the pot boi;	معاش خود را پیدا کردن
to scramble for a living	برای معاش یازندگی تلاش کردن
blue bark	تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
basic allowance	سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
She is thrifty .	عقل معاش دارد (مقتصد است )
well-to-do <idiom>	پول کافی برای امرار معاش کردن
amateurism	اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
ways and means	طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
to set a person on his feet	معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
potboil	برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
aviation pay	معاش هوایی سختی خدمت هوایی
family allowance	معاش اولاد حق اولاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com