Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (8 milliseconds)
English
Persian
endophasia
تکلم درونی
Other Matches
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
ventriloquy
تکلم بطنی
speaks
تکلم کردن
venriloquism
تکلم بطنی
pressure of speech
فشار تکلم
pectoriloquy
تکلم صدری
speak
تکلم کردن
ventriloquism
تکلم بطنی
gastriloquy
تکلم بطنی
language
سخنگویی تکلم
languages
سخنگویی تکلم
dysphonia
عدم قدرت تکلم
lispling
تکلم نوک زبانی
aphasia
عدم قدرت تکلم
dysphasia
عدم قدرت تکلم
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
Bantu
عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
civil
درونی
endogenous
درونی
interior
درونی
inward
درونی
infelt
درونی
indoor
درونی
intestines
درونی
intestine
درونی
intrinsic
درونی
inmost
درونی
interiors
درونی
subjective
درونی
internal
درونی
in-
درونی
in-
:درونی
in
درونی
in
:درونی
inside
درونی
innermost
درونی
inner
درونی
insides
درونی
tumble home
خم درونی
archivolt
قوس درونی
indravgnt
جریان درونی
interior affairs
کارهای درونی
interiority
درونی بودن
internal inhibition
بازداری درونی
internal font
فونت درونی
internal conversion
تبدیل درونی
internal energy
انرژی درونی
internal consistency
هماهنگی درونی
interflow
جریان اب درونی
inner shell electron
الکترون درونی
inmost thoughts
اندیشههای درونی
inner speech
گفتار درونی
logarithmic viscosity number
گرانروی درونی
intercorrelation
وابستگی درونی
aula
حیاط درونی
inherent viscosity
گرانروی درونی
ingrowth
رویش درونی
inflow
ریزش درونی
inner loop
حلقه درونی
in-fighting
کشمکش درونی
internal force
نیروی درونی
the inner layer
چینه درونی
intrados springing line
پاطاق درونی
the inner layer
لایه درونی
subjectivity
درونی بودن
pore pressure
فشار درونی
loggia
ایوان درونی
spring of intrados
پاطاق درونی
springing of soffit
پاطاق درونی
intrinsic motivation
انگیزش درونی
intrados
قوس درونی
internality
درونی بودن
internal friction
اصطکاک درونی
internal friction
سایش درونی
internal phase
فاز درونی
internal pressure
فشار درونی
internal reflection
انعکاس درونی
internal secretion
ترشح درونی
internal temperature
دمای درونی
internal vibrator
لرزاننده درونی
internal work
کار درونی
intrinsic approach
رهیافت درونی
pectorals
صدری درونی
internalising
درونی کردن
endocardium
پرده درونی دل
internalize
درونی کردن
internalized
درونی کردن
internalizes
درونی کردن
internalizing
درونی کردن
interpolation
براورد درونی
ductless gland
غده درونی
interpolations
براورد درونی
cooptation
انتخاب درونی
innate
درونی چسبنده
bal badak
تیغ درونی پا
interior
درونی درون
interiors
درونی درون
dynamically
نیروی درونی
dynamic
نیروی درونی
pectoral
صدری درونی
internalises
درونی کردن
endoderm
پرده درونی
interoceptor
گیرنده درونی
enteroceptor
گیرنده درونی
esoteric
رمزی درونی
internal command
فرمان درونی
internalization
درونی ساختن
internalised
درونی کردن
entophyte
انگل درونی
endogenous event
رویداد درونی
indoor
درونی داخلی
inwarness
بطون درونی بودن
inherent
[in]
<adj.>
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
internal torque
گشتاور نیروی درونی
thermionic arc
قوس گرمیونایی درونی
internalization
درونی یا باطنی کردن
scarp
دیوار درونی خندق
mesophyll
بافت درونی برگ
midland
بین الارضین درونی
sacrp
دیوار درونی خندق
psychogenesis
پیدایش نیروی درونی
internist
متخصص داروهای درونی
internal sort
مرتب کردن درونی
dynamic pressure
فشار محرکه درونی
internal evidence
مدارک یاگواه درونی
endometrium
پرده درونی زهدان
endo arterities
اماس درونی شریان
endometritis
اماس درونی زهدان
inner work function
انرژی خروج درونی
Internal energy
انرژی درونی
[فیزیک]
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
endocarp
حلقه درونی میوه
endocrane
سطح درونی جمجمه
endospore
غشاء درونی تخم
internal hard disk
دیسک سخت درونی
internal consistency coefficient
ضریب همسانی درونی
autotelic
دارای قصد درونی
endosporium
غشاء درونی تخم
inside berm
سکوی شیببر درونی
enostosis
اماس درونی استخوان
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
interoceptive
وابسته به انگیزش وتحریک درونی
extruded corner
[پیش آمدگی گوشه درونی]
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
inside
نزدیک به مرکز بخش درونی
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
insides
نزدیک به مرکز بخش درونی
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
escarp
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
endocardial
وابسته به پرده درونی دلhypoblast
internal ophthalmia
اماس درونی تخم چشم
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
auscultator
گوش کننده صداهای درونی بدن
integrated
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
intramural
واقع در این سوی دیوارها درونی
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
psychogenesis
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
metallography
شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal shield
زره درونی زره داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com