English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (16 milliseconds)
English Persian
processor تکمیل کننده
Search result with all words
complementary تکمیل کننده یکدیگر
supplement تکمیل کننده اضافی
supplemented تکمیل کننده اضافی
supplementing تکمیل کننده اضافی
supplements تکمیل کننده اضافی
expletive جایگیر تکمیل کننده
expletives جایگیر تکمیل کننده
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
consummative تکمیل کننده انجام دهنده
expletory جایگیر تکمیل کننده
Other Matches
consummation تکمیل
completion تکمیل
complementarity تکمیل
compietion تکمیل
complete تکمیل
completed تکمیل
fulfilment تکمیل
completing تکمیل
supplementation تکمیل
fulfillment تکمیل
completes تکمیل
entelechy تکمیل
fulfill تکمیل کردن
completes تکمیل کردن
completing تکمیل کردن
perfects تکمیل کردن
perfecting تکمیل کردن
supplementing تکمیل کردن
perfected تکمیل کردن
perfect تکمیل کردن
supplemented تکمیل کردن
completed تکمیل کردن
supplied تکمیل کردن
supplement تکمیل کردن
full تمام تکمیل
supplements تکمیل کردن
supply تکمیل کردن
full load فرفیت تکمیل
make up تکمیل کردن
fullest تمام تکمیل
supplying تکمیل کردن
complete تکمیل کردن
fill up تکمیل کردن
carry out تکمیل کردن
implement تکمیل کردن
put ineffect تکمیل کردن
put into effect تکمیل کردن
finishing عملیات تکمیل
carry into effect تکمیل کردن
make something happen تکمیل کردن
completion date تاریخ تکمیل
carry ineffect تکمیل کردن
actualize تکمیل کردن
put inpractice تکمیل کردن
back up تکمیل کردن
back-up تکمیل کردن
finish تکمیل کردن
finishes تکمیل کردن
actualise [British] تکمیل کردن
fulfils تکمیل کردن
aucmented تکمیل شده
fulfills تکمیل کردن
fulfilling تکمیل کردن
to eke out تکمیل کردن
fulfilled تکمیل کردن
to post up تکمیل کردن
to top off تکمیل کردن
fulfil تکمیل کردن
fill out تکمیل کردن
augment تکمیل کردن
replete تکمیل انباشته
in progress of completion در دست تکمیل
augments تکمیل کردن
round تکمیل کردن
roundest تکمیل کردن
augmenting تکمیل کردن
augmented تکمیل کردن
number completion test ازمون تکمیل اعداد
sentence completion test ازمون تکمیل جمله
consolidation of position تکمیل ارایش مواضع
filler point نقطه تکمیل ذخایر
picture completion test ازمون تکمیل تصویر
to fill up گرفتن تکمیل کردن
supplement تکمیل کردن ضمیمه شدن به
filler point نقطه تکمیل ذخیره انبار
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
pavilion roof شیروانی چهار کله تکمیل
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
autocomplete تکمیل شدن خودکار [کامپیوتر]
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
vapoware نرم افزار در حال تکمیل
healy picture completion test ازمون تکمیل تصاویر هیلی
concrete finishing machine دستگاه عملیات تکمیل بتن
mature واجب الادا تکمیل کردن
matures واجب الادا تکمیل کردن
supplementing تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements تکمیل کردن ضمیمه شدن به
frank drawing completion test ازمون تکمیل نقاشی فرانک
supplemented تکمیل کردن ضمیمه شدن به
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
cheat تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
germ layer یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
intermediate مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
augmentation تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
complements تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
implement اجراء کردن تکمیل کردن
implementing اجراء کردن تکمیل کردن
implemented اجراء کردن تکمیل کردن
implements اجراء کردن تکمیل کردن
to make up درست کردن تکمیل کردن
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com