English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
Search result with all words
wreckage لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
Other Matches
wrecking لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
hob با دندانه ماشین وغیره بریدن
hobs با دندانه ماشین وغیره بریدن
brakeman متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
carcases لاشه
cadaver لاشه
carcass لاشه
corse لاشه
carcase لاشه
carnage لاشه ها
corpses لاشه
cadavers لاشه
carcasses لاشه
bier لاشه
carrion لاشه
biers لاشه
corpse لاشه
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
necrophagous لاشه خوار
trunk تنه لاشه
trunks تنه لاشه
quarrying لاشه شکار
quarry لاشه شکار
retired draft لاشه برات
carrion لاشه گندیده
cadaverous لاشه مانند
quarries لاشه شکار
necrophilous لاشه دوست
spalls لاشه سنگ
hull لاشه کشتی
hulls لاشه کشتی
rubble سنگ لاشه
bodies لاشه جسم
hulks لاشه کشتی
hulk لاشه کشتی
fieldstone لاشه سنگ
cadaveric لاشه مانند
body لاشه جسم
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
uncoursed rubble masonery بنایی سنگ لاشه در هم
hulky لاشه دار بدهیکل
offal مواد زائد لاشه
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
to recover a body from the wreckage بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
et cetera وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera . وغیره وغیره
etcaetera وغیره
pile پرزقالی وغیره
piled پرزقالی وغیره
dales خلیج وغیره
snaps قفلکیف وغیره
snapping قفلکیف وغیره
snap قفلکیف وغیره
sheeting ملافه وغیره
snapped قفلکیف وغیره
dale خلیج وغیره
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
shelling پوست فندق وغیره
dollop دسته علف وغیره
coronal هاله خورشید وغیره
snout لوله کتری وغیره
vases گلدان نقره وغیره
coronel هاله خورشید وغیره
shell پوست فندق وغیره
vase گلدان نقره وغیره
frontlet پیشانی اسب وغیره
station ایستگاه اتوبوس وغیره
pillbox قوطی حب دارو وغیره
shells پوست فندق وغیره
coequal درشان ومقام وغیره
pillboxes قوطی حب دارو وغیره
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
dollops دسته علف وغیره
tubes لوله خمیرریش وغیره
tube لوله خمیرریش وغیره
propeller پروانه هواپیماوکشتی وغیره
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
tamp سوراخی را با شن وغیره پرکردن
subsidence تخفیف درد وغیره
curlicue تزئینات خطاطی وغیره
dossal پشتی صندلی وغیره
dossel پشتی صندلی وغیره
dower لانه خرگوش وغیره
seance جلسه احضارارواح وغیره
trap زانویی مستراح وغیره
ratoon نهال موز وغیره
furnace تون حمام وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
clop لنگی اسب وغیره
sashes حمایل نظامی وغیره
snouts لوله کتری وغیره
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
furnaces تون حمام وغیره
sash حمایل نظامی وغیره
propellor پروانه هواپیماوکشتی وغیره
ramp سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramps سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
floated بستنی مخلوط با شربت وغیره
closure دریچه درب بطری وغیره
float بستنی مخلوط با شربت وغیره
floats بستنی مخلوط با شربت وغیره
lysis زوال وفساد سلول وغیره
closures دریچه درب بطری وغیره
blear تاری حاصل از اشک وغیره
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
choreography رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
skyrocketing ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocket ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrockets ازدیاد سریع قیمت وغیره
horologe ساعت مچی ودیواری وغیره
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
bisk ماهی وغیره درست میکنند
loge جای ویژه در تاتر وغیره
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
hide پوست خام گاووگوسفند وغیره
tailpiece ارایش ته فصل کتاب وغیره
speedup ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
spinule خارهای ریز چرخ وغیره
To be decorated . نشان گرفتن ( مدال وغیره )
The kI'lled and the wounded. کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
To hit a wining streak. شانس آوردن ( درقمار وغیره )
stancher بند اور خون وغیره
To turn over the pages . ورق زدن ( کتاب وغیره )
nephew پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
Known and unknown . معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com