Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
chunk
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunks
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
Other Matches
snubbing
کلفت وکوتاه سرزنش
snub
کلفت وکوتاه سرزنش
heavyset
چهارشانه کلفت وکوتاه
snubs
کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed
کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing
پهن وکوتاه
snubbed
پهن وکوتاه
snubs
پهن وکوتاه
snub
پهن وکوتاه
catnap
خواب سبک وکوتاه
catnapped
خواب سبک وکوتاه
catnapping
خواب سبک وکوتاه
catnaps
خواب سبک وکوتاه
stunted tree
درخت رشد نکرده وکوتاه
hacked
سرفه خشک وکوتاه چاک
hacks
سرفه خشک وکوتاه چاک
hack
سرفه خشک وکوتاه چاک
hoariness
پوشیدگی ازموهای سفید وکوتاه
mess jacket
ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
spurted
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurt
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurts
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurting
کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
fluffs
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed
موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
maidservant
کلفت
femme de chambre
کلفت
handmaid
کلفت
thicker
کلفت
chambermaid
کلفت
hand maid
کلفت
handmaiden
کلفت
handmaidens
کلفت
labrose
لب کلفت
ladys maid
کلفت
burly
کلفت
housemaid
کلفت
housemaids
کلفت
chambermaids
کلفت
charwomen
کلفت
tirewoman
کلفت
thick
کلفت
servant maid
کلفت
thickest
کلفت
swabber
کلفت
trull
کلفت
biddy
کلفت
blobber
کلفت
squatty
کلفت
bonne
کلفت
chamber maid
کلفت
chamberer
کلفت
charwoman
کلفت
heavy-set
کت و کلفت
stocky
کلفت
moll
کلفت
woman
کلفت
molls
کلفت
stockier
کلفت
stockiest
کلفت
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
moppy
کلفت بلند
hoodman blind
گردن کلفت
heavyset
کلفت زمخت
thickened
کلفت کردن
gold foil
زرورق کلفت
thickens
کلفت کردن
thicken
کلفت ترشدن
thick skinned
پوست کلفت
ancilla
پیشخدمت زن کلفت
thickens
کلفت ترشدن
stiff necked
گردن کلفت
baryphonia
کلفت صدایی
thick weft
نخ پود کلفت
box coat
پالتوی کلفت
thick warp
نخ تار کلفت
impassive
پوست کلفت
poutingly
لب کلفت کنان
parlour maid
کلفت سرمیز
roughneck
گردن کلفت
doubling
کلفت ریسی
pachydrmatous
پوست کلفت
pachydermatous
پوست کلفت
hawser
طناب کلفت
odalisque
کلفت یا صیغه
plank
تخته کلفت
bondwoman
کلفت زرخرید
ruffian
گردن کلفت
yak
گاومیش دم کلفت
stodgy
گردن کلفت
waitresses
ندیمه کلفت
thick-skinned
پوست کلفت
blunt
کلفت کردن
waitress
ندیمه کلفت
blunted
کلفت کردن
blunter
کلفت کردن
bluntest
کلفت کردن
blunting
کلفت کردن
thickening
کلفت سازی
blunts
کلفت کردن
hawsers
طناب کلفت
yaks
گاومیش دم کلفت
junk board
مقوای کلفت
ruffians
گردن کلفت
thicken
کلفت کردن
girl
دوشیزه کلفت
girls
دوشیزه کلفت
dumpy
گردن کلفت
incrassate
کلفت کردن
thickset
تنگ کلفت
incrassate
کلفت شدن
thickened
کلفت ترشدن
muslinet
مشمش کلفت
inspissate
کلفت کردن
marchionesses
نوعی گلابی کلفت
ruffianly
گردن کلفت وحشی
lumpiest
کلفت ناهنجار تودهای
pachyderms
جانور پوست کلفت
lumpy
کلفت ناهنجار تودهای
pachyder mata
جانوران پوست کلفت
hyperostosis
کلفت شدگی استخوان
moreen
پارچه کلفت پردهای
thug
قاتل گردن کلفت
thugs
قاتل گردن کلفت
indurate
پوست کلفت کردن
fly line
ریسمان کلفت ماهیگیری
bullying
گردن کلفت گوشت
lumpier
کلفت ناهنجار تودهای
bullied
گردن کلفت گوشت
marchioness
نوعی گلابی کلفت
pachyderm
جانور پوست کلفت
bully
گردن کلفت گوشت
bullies
گردن کلفت گوشت
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
deep mouthed
دارای صدای درشت و کلفت
boat rod
چوب کلفت ماهیگیری با قایق
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
pachydrmatous
ادم پوست کلفت و بیرگ
ancillary
مستخدم بومی مربوط به کلفت
nappy
کلفت و پرزدار خواب دار
nappies
کلفت و پرزدار خواب دار
butch
مرد یا پسر گردن کلفت
beefcake
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
meathead
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
muscleman
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
grego
جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
senile keratosis
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
grossed
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
gross
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barreled shaft
میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
grosser
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
grossing
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
millboard
مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
large sized a
بزرگ
mighty
بزرگ
graves
بزرگ
large sized
بزرگ
mightiest
بزرگ
of a large size
بزرگ
mightier
بزرگ
eminent
بزرگ
adult
بزرگ
adults
بزرگ
dignified
بزرگ
grave
بزرگ
gates
در بزرگ
extensive
بزرگ
king size
بزرگ
major
بزرگ
gravest
بزرگ
immane
بزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com