English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
rest تکیه گاه استراحت
rests تکیه گاه استراحت
Other Matches
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
idle استراحت
idled استراحت
rehabilitation استراحت
recumbency استراحت
relaxation استراحت
byes استراحت
bye استراحت
yasme استراحت
idles استراحت
idlest استراحت
rests استراحت
breather استراحت
breathers استراحت
rest استراحت
vacations استراحت
vacation استراحت
unbuckles استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
unbuckling استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
surcease پایان استراحت
to rest oneself استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
calm down <idiom> استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
to take one's rest استراحت کردن
to retire to bed استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
lie down استراحت کردن
outstretch استراحت کردن
nooning استراحت نیمروز
meal break استراحت ناهار
sick leave استراحت بیماری
lie up استراحت کردن
lie off استراحت کردن
lie by استراحت کردن
idle period دوره استراحت
go to rest استراحت کردن
electrode bias ولتاژ استراحت
quiescent current جریان استراحت
relief interval استراحت متناوب
quiescent point نقطه استراحت
lie down استراحت کوتاه
lie-down استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
resting potential پتانسیل استراحت
rest period دوره استراحت
rest cure معالجه با استراحت
respite _ فاصله استراحت
relief time زمان استراحت
binnacle استراحت پزشکی
to pause استراحت کردن
rests محل استراحت
rests استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
rest محل استراحت
rest استراحت کردن
work ratio نسبت کار به استراحت
mass practice تمرین بدون استراحت
retires استراحتگاه استراحت کردن
parlor car سالن استراحت قطار
Zen استراحت بحالت نشسته
rest up استراحت کامل کردن
to rest up استراحت کامل کردن
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
easing سهولت استراحت رسایی
eases سهولت استراحت رسایی
eased سهولت استراحت رسایی
ease سهولت استراحت رسایی
respite استراحت تمدید مدت
jump suits لباس خانه و استراحت
lair محل استراحت جانور
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
lairs محل استراحت جانور
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
rest استراحت کردن بالشتک
work relief استراحت توام با کار
retire استراحتگاه استراحت کردن
jump suit لباس خانه و استراحت
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
i yearn for ارزوی استراحت دارم
zazen پایان استراحت نشسته
rests استراحت کردن بالشتک
lounge محل استراحت ولم دادن
lounged محل استراحت ولم دادن
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lounges محل استراحت ولم دادن
lounging محل استراحت ولم دادن
dwelling پیاده شدن برای استراحت
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
dwellings پیاده شدن برای استراحت
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
emphasis تکیه
accents تکیه
accenting تکیه
accented تکیه
reliance تکیه
enclitic بی تکیه
leanings تکیه
accent تکیه
atonic بی تکیه
leaning تکیه
unaccented بی تکیه
loll لم تکیه
lolled لم تکیه
accumbency تکیه
lolling لم تکیه
lolls لم تکیه
recumbency تکیه
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
catch-phrase تکیه کلام
catch-phrases تکیه کلام
arm rest تکیه گاه
slump over تکیه زدن
counterfort دیوار تکیه
backrest تکیه گاه
heel rest تکیه گاه
bridge seat تکیه گاه
boilerplate تکیه کلام
support bearing تکیه گاه
support roller تکیه گاه
to base one self تکیه کردن
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
postpositive الحاقی و بی تکیه
maulstick تکیه دست
mahlstick تکیه دست
point of support تکیه گاه
to throw oneself on تکیه کردن بر
saddle bearer تکیه گاه
propping تکیه گاه
leans تکیه زدن
recline تکیه کردن
insists تکیه کردن بر
insisting تکیه کردن بر
insist تکیه کردن بر
insisted تکیه کردن بر
stand تکیه گاه
support تکیه گاه
reclined تکیه کردن
reclines تکیه کردن
anchorage تکیه گاه
propped تکیه گاه
prop تکیه گاه
lean تکیه کردن
lean تکیه زدن
leaned تکیه کردن
leaned تکیه زدن
leans تکیه کردن
anchorages تکیه گاه
bolsters تکیه دادن
accentual تکیه دار
anchors تکیه گاه
rely تکیه کردن
rest تکیه دادن
anchoring تکیه گاه
anchor تکیه گاه
rests تکیه گاه
bearing تکیه گاه
relied تکیه کردن
relies تکیه کردن
relying تکیه کردن
fulcrum تکیه گاه
rest تکیه گاه
stayed تکیه مهار
rests تکیه دادن
bolster تکیه دادن
stay تکیه مهار
bolstered تکیه دادن
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
perceptual anchorage تکیه گاه ادراکی
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
movable support تکیه گاه متحرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com