English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
solo تک خوانی بطور انفرادی
solos تک خوانی بطور انفرادی
Other Matches
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
solfeggio نت خوانی سولفش خوانی
solfege نت خوانی سولفش خوانی
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
individuals انفرادی
single انفرادی
individual انفرادی
singularity انفرادی
single life انفرادی
recitations از بر خوانی
recital از بر خوانی
recitals از بر خوانی
lip-reading لب خوانی
sol fa نت خوانی
solmization نت خوانی
call in تو خوانی
association هم خوانی
associations هم خوانی
lip reading لب خوانی
recitative از بر خوانی
recitation از بر خوانی
spade بیل انفرادی
spades بیل انفرادی
several covenants تعهدات انفرادی
sporadic پراکنده انفرادی
sporadically پراکنده انفرادی
individualism حالت انفرادی
single tax مالیات انفرادی
cell زندان انفرادی
cells زندان انفرادی
solitary confinement زندان انفرادی
solitany confinment حبس انفرادی
slit trench سنگر انفرادی
individual aquipment تجهیزات انفرادی
close confinement حبس انفرادی
close confinement زندان انفرادی
individual tests ازمونهای انفرادی
individualized instruction اموزش انفرادی
bullword کمربندحفافتی انفرادی
singles مسابقه انفرادی
to stab in the back ریزه خوانی
harangue رجز خوانی
harangued رجز خوانی
thought reading اندیشه خوانی
haranguing رجز خوانی
phrenology جمجمه خوانی
catalexia مکرر خوانی
solmization وزن خوانی
scatter read پراکنده خوانی
silent reading بیصدا خوانی
solmizate نت خوانی کردن
lamentations مرثیه خوانی
palinlexia وارونه خوانی
mirror reading وارونه خوانی
flyting رجز خوانی
telepathy اندیشه خوانی
map reading نقشه خوانی
lamentation مرثیه خوانی
harangues رجز خوانی
antiphony تهلیل خوانی
psalmody مزمور خوانی
psalmody سرود خوانی
illegutimation حرمزادگی خوانی
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
single tax مالیات بر درامد انفرادی
personal error خطاهای انفرادی افراد
individual reserves وسایل ذخیره انفرادی
playing شرکت درمسابقه انفرادی
play شرکت درمسابقه انفرادی
plays شرکت درمسابقه انفرادی
played شرکت درمسابقه انفرادی
illegutimation نادرستی نامشروع خوانی
proofread نمونه خوانی کردن
proofreading نمونه خوانی کردن
proofreads نمونه خوانی کردن
psalmodic وابسته به زبور خوانی
map reading نقشه خوانی کردن
incantation افسون خوانی جادوگری
declaims رجز خوانی کردن
declaiming رجز خوانی کردن
slip اشتباه در نقشه خوانی
declaim رجز خوانی کردن
declaimed رجز خوانی کردن
prayerfulness عادت نماز خوانی
phrenological وابسته به جمجمه خوانی
nocturn سحر خوانی شبانه
orthoepic مبنی بر درست خوانی
incantations افسون خوانی جادوگری
direct reading instrument دستگاه مستقیم خوانی
news room اطاق روزنامه خوانی
call statement حکم فرا خوانی
epigraphy علم کتیبه خوانی
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
several انفرادی مربوط به خود چند تن
under arms مجهز باسلحه سبک و انفرادی
recitetion از حفظ خوانی پس دادن درس
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
kapell meister رئیس دسته سرود خوانی
gray oral reading test ازمون بلند خوانی گری
picketed کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picket کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
individual reserves وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
golf بازی بصورت انفرادی یا دونفره یا چهارنفره
pickets کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
lipreading فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
autecology مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
foursome مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
foursomes مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
pursuit مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuits مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
trigraph حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
recitation از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitations از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
nowel کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
Grands Prix مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
incisively بطور نافذ بطور زننده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
martially بطور جنگی بطور نظامی
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly بطور غلط بطور نامناسب
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
fives هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
individuate فرد کردن انفرادی کردن
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
war cry رجز رجز خوانی
hymnody سرود خوانی سرود
confusedly بطور در هم و بر هم
loosely بطور شل یا ول
wetly بطور تر
lastingly بطور پا بر جا
meanly بطور بد
atilt بطور کج
streakily بطور خط خط
flabbily بطور شل و ول
transtively بطور
indissolubly بطور پایدار
industriously بطور ساعی
insipidly بطور بی مزه
circularly بطور مدور
indispensably بطور حتمی
indispansably بطور ضروری
cephalad بطور راسی
chimerically بطور واهی
catercornered بطور مورب
centrically بطور مرکزی
inductively بطور قیاس
clandestinely بطور مخفی
choicely بطور پسندیده
commodiously بطور راحت
comkplimentarily بطور تعارفی
cloudily بطور تیره
inefficaciously بطور بی فایده
indissolubly بطور غیرقابل حل
indiscretely بطور یک پارچه
indicatively بطور اخباری
inconclusively بطور ناتمام
inconclusively بطور غیرقطعی
incomprehensibly بطور نامفهوم
incompatibly بطور ناسازگار
incommunicatively بطور کم امیزش
connectedly بطور متصل
consumedly بطور زیاد
contagiously بطور مسری
contrarily بطور متضاد
contrary to nature بطور معجزه
incommunicably بطور نگفتنی
inconsistently بطور ناسازگار
inconsistently بطور متباین
inconsistently بطور متناقص
indicatively بطور اشاره
indefeasibly بطور پابرجا
compositely بطور مرکب
comprehensibly بطور مفهوم
incorporeally بطور غیرمحسوس
inconveniently بطور نامناسب
comprehensively بطور جامع
compulsorily بطور اجباری
incontestably بطور مسلم
inconstantly بطور نا پایدار
compatibly بطور موافق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com