Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
nuisance raid
تک هوایی ایذایی تک مضطرب کننده
Other Matches
harassing
عملیان ایذایی عملیات ایذایی هوایی
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
nuisance
ایذایی
nuisances
ایذایی
spoiling attack
تک ایذایی
nuisance raid
تک ایذایی
harassing actions
عملیات ایذایی
air intercept
رهگیری کننده هوایی
aircontroller
کنترل کننده هوایی
barrier combat air patrol
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
marker circle
دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما
fire unit
یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
stern attack
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
counterflak
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
anguished
مضطرب
deuced
مضطرب
anxious
مضطرب
careworn
مضطرب
concerned
مضطرب
inquiet
مضطرب
uneasy
مضطرب
uneasily
مضطرب
panicky
مضطرب
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
disturb
مضطرب ساختن
unruly
متمرد مضطرب
besets
مضطرب کردن
beset
مضطرب کردن
perturbate
مختل مضطرب
vexatious
اشفته مضطرب
pother
نگرانی مضطرب
disturbs
مضطرب ساختن
over anxious
اشفته مضطرب
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
flusters
اشفتن مضطرب کردن
flustering
اشفتن مضطرب کردن
flustered
اشفتن مضطرب کردن
fluster
اشفتن مضطرب کردن
disquiet
اشفتن مضطرب ساختن
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
commove
مضطرب ساختن به هیجان اوردن
discompose
مضطرب ساختن پریشان کردن
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material
ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
airlift capacity
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
distress
مضطرب کردن محنت زده کردن
distresses
مضطرب کردن محنت زده کردن
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
alarm
هراسان کردن مضطرب کردن
alarmingly
هراسان کردن مضطرب کردن
alarmed
هراسان کردن مضطرب کردن
alarms
هراسان کردن مضطرب کردن
alarum
هراسان کردن مضطرب کردن
upset
اشفته کردن مضطرب کردن
upsets
اشفته کردن مضطرب کردن
upsetting
اشفته کردن مضطرب کردن
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
chalk number
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
air distant support
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
air defense readiness
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com