English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English Persian
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
Other Matches
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
assault shipping ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
earth work عملیات خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
earthworks عملیات خاکی
amphibious force نیروی اب خاکی
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
amphibious squadron گردان عملیات اب خاکی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
advance force نیروی جلودار اب خاکی
touchdowns درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
numbered wave امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
initiating directive دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
scraper یکی از ماشینهای عملیات خاکی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
boat group ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
assault area diagram نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
sea echelon بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
marshalling تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
mold etc خاکی کردن
soils خاکی کردن
soiling خاکی کردن
soil خاکی کردن
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
up and running اماده برای عملیات کامل
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
earthborn خاکی
embankment سد خاکی
earth dam سد خاکی
earthen خاکی
embankment dam سد خاکی
earth fill dam سد خاکی
earthy خاکی
embankments سد خاکی
wood louse خر خاکی
amphibious pack تک اب خاکی
dust colour خاکی
mundane خاکی
tellurian خاکی
edaphic خاکی
terrene خاکی
earth-bound خاکی
earthly خاکی
terrestrial خاکی
worldly خاکی
amphibious اب خاکی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
angleworm کرم خاکی
adaphic organism زیستمند خاکی
zoned earth dam سد خاکی ناهمگن
amphibious transport ship ترابر اب خاکی
amphibious pack بارهای اب خاکی
semiterrestrial نیمه خاکی
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
alkaline earth قلیایی خاکی
amphibious tank تانک اب خاکی
rain worm کرم خاکی
earthwork ختل خاکی
homogeneous earth dam سد خاکی همگن
ground ivy پاپیتال خاکی
warping tug یدک کش اب خاکی
dew worm کرم خاکی
milliped جنس خر خاکی
milleped جنس خر خاکی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
terricolous خاکزی خاکی
khaki خاکی رنگ
vault formed in the earth طاق خاکی
bordered پشته خاکی
earthworm کرم خاکی
earthworms کرم خاکی
fuse plug سرریز خاکی
earthiness طبیعت خاکی
earthiness خاکی بودن
vallation دیوار خاکی
terrestrial زمین خاکی
bordering پشته خاکی
lobworm کرم خاکی
amphibian ابی خاکی
amphibian وسیله اب و خاکی
border پشته خاکی
earth work کارهای خاکی
earth road راه خاکی
dust color رنگ خاکی
embankments دیوار خاکی
embankment دیوار خاکی
landing forces قوای اب خاکی
pulverulence حالت خاکی
geophyte گیاه خاکی
earth born خاکی فانی
landing party گروه اب خاکی
earth dam بند خاکی
dun سمند خاکی
amphibious خاکی و ابی
earethliness خاکی بودن
staging تمرین اب خاکی
amphibian هواپیمای اب و خاکی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
alkaline earth metal فلز قلیایی خاکی
amphibious control group گروه کنترل اب خاکی
shoulders دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship ناو هجومی اب و خاکی
shouldering دو طرف خاکی جاده
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
shouldered دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship ناومخصوص هجوم اب و خاکی
shoulder دو طرف خاکی جاده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
amphibious tractor خودروشنی دار اب خاکی
assault ships ناوهای هجومی اب خاکی
navvies کارگر کارهای خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
alkaline earth oxide فلز قلیایی خاکی
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
amphibian floats شناورهای ابی خاکی
man of mould انسان خاکی یا فانی
vale زمین جهان خاکی
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
boat team تیم قایق اب خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
borrow area محل قرضه سد خاکی
verge شانه خاکی جاده
benching جان پناه خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
verges شانه خاکی جاده
brandling یکجور کرم خاکی
vales زمین جهان خاکی
tractor قایق اب خاکی شنی دار
khaki لباس کار خاکی رنگ
amphibious transport dock ناو حمل و نقل اب خاکی
landing vehicle خود روشنی دار اب خاکی
tractors قایق اب خاکی شنی دار
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
benching تختک خاکی پله بندی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
What on earth shall I do now? حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
barbette تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
curf خاکی که اجر از ان تهیه میشود
assaults مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assault مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
serials سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
apotheoses رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
causeway راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
serial سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
jahemmy جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
boat diagram دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
attack transport ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
molehills توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehill توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
windrow تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
mole hill توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com