Dictiornary-Farsi | ثابت همیشگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
standing	ثابت همیشگی


Other Matches

static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
eterne	همیشگی
habitual	همیشگی
perennial	همیشگی
constants	همیشگی
perennials	همیشگی
constant	همیشگی
permanent	همیشگی
all-time	همیشگی
usual	همیشگی
perpetual	همیشگی
perpetuance	همیشگی
endlessness	همیشگی
perpetuate	همیشگی کردن
perpetuated	همیشگی کردن
perpetuates	همیشگی کردن
eternal	جاودانی همیشگی
perpetuating	همیشگی کردن
permanent magnet	اهنربای همیشگی
hobby-horse	خواهکار همیشگی
perdurable	همیشگی ابدی
permanency	ترتیب همیشگی
permanencies	ترتیب همیشگی
habitue	رونده همیشگی
permanent flow	بده همیشگی
hobby-horses	خواهکار همیشگی
continual	دائمی همیشگی
permanently	بطور همیشگی
everlasting	همیشگی دائمی
near-constant state of flux	تغییر همیشگی
feu	اجازه همیشگی
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
hobby-horse	فکر و ذکر همیشگی
permanence	ثبات استمرار همیشگی
hobby-horses	فکر و ذکر همیشگی
rente	سالواره همیشگی درامدسالیانه
physician in ordinary	پزشک رسمی یا همیشگی
snow line	خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
vises	فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vice-	فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vices	فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
for keeps	برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
vice	فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
rentlen	دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
phonetic system of spelling	اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
established	ثابت
immovable	ثابت
fixed	ثابت
standstill	ثابت
specifics	ثابت
steadier	ثابت تر
solids	ثابت
solid	ثابت
invariable	ثابت
loyal	ثابت
specific	ثابت
constants	ثابت
fiducial	ثابت
disputeless	ثابت
fix	ثابت
fixes	ثابت
leger or ledger	ثابت
incommutable	ثابت
inalterable	ثابت
resolute	ثابت
sustain	ثابت
sustained	ثابت
sustains	ثابت
changeless	ثابت
fixing	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
constant	ثابت
settled	ثابت
hard and fast	ثابت
steady	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
firm	ثابت
steadiest	ثابت
true	ثابت
stable	ثابت
truest	ثابت
firmer	ثابت
firmest	ثابت
firms	ثابت
steadying	ثابت
indelible	ثابت
patting	ثابت
unshaken	ثابت
patted	ثابت
pats	ثابت
pat	ثابت
equable	ثابت
stationary	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
stables	ثابت
thetical	ثابت
steadied	ثابت
thetic	ثابت
pegged	ثابت
static	ثابت
rugged	ثابت
permanent	ثابت
steadies	ثابت
truer	ثابت
fixed income	درامد ثابت
fixed beam	تیر ثابت
fixed jaw	اهرم ثابت
fixed inputs	نهادههای ثابت
sitting duck <idiom>	هدف ثابت
dead-light	پنجره ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
vindicatory	ثابت کردنی
fixed assets	داراییهای ثابت
flanking window	نورگیر ثابت
weiss constant	ثابت وایس
fixed head	با نوک ثابت
fixed casement	قاب ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
fixed capacitor	خازن ثابت
fixed budget	بودجه ثابت
velocity constant	ثابت سرعت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed disk	دیسک ثابت
fixed echo	اکوی ثابت
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed format	قابل ثابت
attenuation constant	ثابت تضعیف
constant current	شدت ثابت
constant error	خطای ثابت
constant factors	عوامل ثابت
constant luminance	روشنایی ثابت
constant of motion	ثابت حرکت
constant power	توان ثابت
constant pressure	فشار ثابت
constant return	بازده ثابت
constant cost	قیمت ثابت
constant capital	سرمایه ثابت
attenuation factor	ثابت تضعیف
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
capital asset	سرمایه ثابت
capital goods	دارایی ثابت
carbon fixed	کربن ثابت
carbon fixed	ذغال ثابت
clinch knot	گره ثابت
conservative flux	شاره ثابت
constant speed	سرعت ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
constatnt	مقدار ثابت
field constant	ثابت میدان
figurative constant	ثابت تلویحی
firm offer	پیشنهاد ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
equilibrium constant	ثابت تعادل
costant load	بار ثابت
curie constant	ثابت کوری
decay constant	ثابت تباهی
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
disintegration constant	ثابت تلاشی
dissociation constant	ثابت تفکیک
electric constant	ثابت الکتریکی
fixed asset	دارائی ثابت
newton constant	ثابت نیوتون
premanent way	خط ثابت خط دائمی
propagation constant	ثابت انتشار
proportionality constant	ثابت تناسب
prover	ثابت کردن
quantum of action	ثابت پلانک
rate constant	ثابت سرعت
real constant	ثابت حقیقی
regular salary	حقوق ثابت
resolvedly	با عزم ثابت
rhumb line	راه ثابت
rydberg constant	ثابت ریدبرگ
planck's constant	ثابت پلانک
numeric constant	ثابت عددی
on costs	هزنههای ثابت
universal gas constant	ثابت گازها
permanent shuttering	قالب ثابت
permanent way	مسیر ثابت
permittivity	ثابت دی الکتریک
unflinching	ثابت قدم
total fixed cost	کل هزینه ثابت