English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (8 milliseconds)
English Persian
log ثبت وقایع
logs ثبت وقایع
record of events ثبت وقایع
Search result with all words
train سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains سلسله وقایع توالی حیله جنگی
diarist روزنامه نگار وقایع نگار
diarists روزنامه نگار وقایع نگار
minute گزارش وقایع
minute یادداشت وقایع
trend مسیر انجام کار سیر وقایع
trends مسیر انجام کار سیر وقایع
log ثبت کردن وقایع
logs ثبت کردن وقایع
slate ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slates ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
frustration غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
chronology تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
chronology وقایع نگاری
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
annals وقایع سالیانه سالنامه
annalist وقایع نگار
chronicler وقایع نویس
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
deck log دفتر وقایع ناو
deck log دفتر وقایع دریانوردی
dialectic materialism دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
fatidic وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
flight log دفتر وقایع پرواز
flight log دفتر ثبت وقایع پرواز
forward chaining روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
happenstance وقایع اتفاقی
historify وقایع نگار
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
log engineering دفتر ثبت وقایع موتور ناو
minute book دفتر وقایع
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
parish register دفتر ثبت وقایع سه گانه
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
record of events دفتر ثبت وقایع
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
rough log دفترچه وقایع ناو
sportswriter وقایع نگار ورزشی
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
supervening impossibility of performance غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
the occurrences of the day رویداهای یا وقایع روز
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
Trifling ( small) happenings of life . اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
Give me a full account of the events. جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com