Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
field displacement |
جابجایی میدان |
|
|
Other Matches |
|
rightsizing |
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc |
task |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
tasks |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
compound wound generator |
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد |
grenade court |
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک |
high intensity magnetic field |
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ |
lenz' law |
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد |
battlefield recovery |
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی |
closure minefield |
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی |
course |
میدان تیر میدان |
coursed |
میدان تیر میدان |
courses |
میدان تیر میدان |
convection |
جابجایی |
deplacement |
جابجایی |
relocation |
جابجایی |
dislocation |
جابجایی |
handling |
جابجایی |
commutation |
جابجایی |
head posisioning |
جابجایی هد |
displeacement of water |
جابجایی اب |
displacement ton |
تن جابجایی |
displacement |
جابجایی |
materials handling |
جابجایی مواد |
shift reagent |
واکنشگر جابجایی |
image shift |
جابجایی تصویر |
shift |
جابجایی شعاعی |
shift |
جابجایی مرکزقوس |
handling of goods |
جابجایی کالا |
handling of goods |
جابجایی امتعه |
shifts |
جابجایی مرکزقوس |
shifts |
جابجایی شعاعی |
shear displacements |
جابجایی برشی |
shifted |
جابجایی مرکزقوس |
shifted |
جابجایی شعاعی |
program relocation |
جابجایی برنامه |
hydride shift |
جابجایی هیدریدی |
stokes shift |
جابجایی استوک |
static relocation |
جابجایی ایستا |
commutativity |
جابجایی پذیری |
angular displacement |
جابجایی زاویهای |
associative shift |
جابجایی تداعی |
dynamic relocation |
جابجایی پویا |
eluviation |
جابجایی خاک |
relocation register |
ثبات جابجایی |
block move |
جابجایی بلوک |
cost of removal |
هزینه جابجایی |
relocation factor |
ضریب جابجایی |
chemical shift |
جابجایی شیمیایی |
commutation relation |
رابطه جابجایی |
commutation rules |
قواعد جابجایی |
commutative |
جابجایی پذیر |
commutative law |
قانون جابجایی |
bimolecular displacement |
جابجایی دو مولکولی |
doppler shift |
جابجایی دوپلر |
allach |
جابجایی بساوشی |
dislocation defect |
نقص جابجایی |
allesthesia |
جابجایی بساوشی |
alkyl shift |
جابجایی الکیلی |
doppler frequency |
جابجایی دوپلر |
displacement current |
جریان جابجایی |
translation |
جابجایی [ریاضی] [فیزیک] |
Abelian group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
image displacement |
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون |
hubble effect |
جابجایی به سوی قرمز |
modular constraint |
محدودیت در جابجایی تصاویر |
stock handling cost |
هزینه جابجایی موجودی |
rotation |
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه . |
commutative property |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
matrixes |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
matrix |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
advection |
جابجایی افقی هوا |
red shift |
جابجایی به سوی قرمز |
cargo handling at port |
جابجایی کالا در بندر |
drunkennes |
خطای جابجایی یا لغزش |
commutative rule |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
allochiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
ammunition handler |
متصدی جابجایی مهمات |
commutative law |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
handling charges |
هزینههای جابجایی کالا |
sand cone method |
طریقه جابجایی ماسه |
allocheiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
itineration |
ازیک جابجایی دیگر |
blue shift |
جابجایی به سوی ابی |
output per unit of displacement |
توان در واحد جابجایی |
free movement of capital |
ازادی جابجایی سرمایه |
commutative group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
cartridge |
دیسک سخت قابل جابجایی |
cartridges |
دیسک سخت قابل جابجایی |
globally |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
removable |
آنچه قابل جابجایی است |
global |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
commutative group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
Abelian group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
shifted |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
shift |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
chemical shift non equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر |
shifts |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
chemical shift equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر |
righting |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
righted |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
right |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
shift |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
displacement |
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان |
shifts |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifted |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shift |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifted |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifts |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
hasty breaching |
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی |
data leakage |
جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری |
centure of pressure travel |
جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر |
shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
machine address |
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد |
shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
worked |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
work |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
shift |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
shifted |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
distributing |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
distribute |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
shifts |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
distributes |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
rotates |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotated |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotate |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
relocation |
جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه |
relocation |
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه |
advection |
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما |
explicit address |
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس |
logic seeking |
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند |
store |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
storing |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
range |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
ranged |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
ranges |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
bubble turn and slip |
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد |
eds |
درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند |
inversion |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
part |
قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است |
inversions |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
shell sort |
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند |
line bay |
میدان خط |
forum |
میدان |
forums |
میدان |
plain |
میدان |
reach |
میدان |
reached |
میدان |
reaches |
میدان |
reaching |
میدان |
arenas |
میدان |
plainest |
میدان |
zero field |
بی میدان |
plainer |
میدان |
arena |
میدان |
plains |
میدان |
fields |
میدان |
domain |
میدان |
field line |
خط میدان |
agora |
میدان |
space |
میدان |
placing |
میدان |
sq |
میدان |
places |
میدان |
place |
میدان |
field |
میدان |
ROUNDABOUT |
میدان |
spaces |
میدان |
domains |
میدان |
ring |
میدان |
frontage |
میدان |
frontages |
میدان |
open space |
میدان |
aim |
میدان |
plaza |
میدان |
aimed |
میدان |
aims |
میدان |
piazza |
میدان |
fielded |
میدان |
scope |
میدان |
trone |
میدان |
line of force |
خط میدان |
magnetic skin effect |
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی |
field magnet |
اهنربای میدان |
field magnet |
میدان مغناطیسی |
electromagnetic spectrum |
میدان الکترومغناطیسی |
field length |
درازای میدان |
f.of battle |
میدان جنگ |
field judge |
داور میدان |
field frequency |
بسامد میدان |
field repetition rate |
بسامد میدان |
field intensity |
شدت میدان |
field mark |
نشان میدان |
field of force |
میدان نیرو |
field of battle |
میدان جنگ |
parade grounds |
میدان رژه |