Dictiornary-Farsi | جاده حاضر به کار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
operational route	جاده حاضر به کار


Other Matches

prepare for action	حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
divided highway [American E]	شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpass	مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses	مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic	جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
road screen	پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
merging traffic	ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
service road	جاده کناری جاده سرویس
going	وضع جاده زمین جاده
road distance	مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer	جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
present	حاضر
stocked	:حاضر
agreeable	حاضر
presenting	حاضر
presented	حاضر
stock	:حاضر
ubiquitous	حاضر
in the saddle	حاضر
existing	حاضر
presents	حاضر
on hand <idiom>	حاضر
omnipresent	همه جا حاضر
omnipresent	حاضر در همه جا
here	بدینسو حاضر
delicatessens	اغذیه حاضر
to e. an appearance	حاضر شدن
stand by	حاضر بودن
For the time being. At peresent. presently.	درحال حاضر
readied	حاضر به کار
readied	قبضه حاضر
johnny on the sopt	حاضر و اماده
attend	حاضر بودن
attending	حاضر بودن
attends	حاضر بودن
rig	وضع حاضر
rigged	وضع حاضر
rigs	وضع حاضر
get ready	حاضر شدن
action front	حاضر به تیر
make ready	حاضر شدن
operationally ready	حاضر به عملیات
readiness to report	حاضر جوابی
operationally ready	حاضر به کار
readies	حاضر به کار
readies	قبضه حاضر
roll call	حاضر و غایب
ready	حاضر به کار
ready	قبضه حاضر
readying	حاضر به کار
readying	قبضه حاضر
ready wit	حاضر جوابی
delicatessen	اغذیه حاضر
at the present moment	درحال حاضر
operational	حاضر به کار
at the moment	در حال حاضر
existing	در حال حاضر
current	در حال حاضر
present [at] <adj.>	باشنده [حاضر] [در]
at present	در حال حاضر
currents	در حال حاضر
willing	حاضر خواهان
active	حاضر بخدمت
repartee	حاضر جوابی
toss off <idiom>	حاضر جواب
action	فرمان حاضر به تیر
obliging	حاضر خدمات مهربان
he refused to go	حاضر نشد برود
call the roll	حاضر و غایب کردن
fitting out	حاضر کردن ناو
i agreed to go	حاضر شدم بروم
roll-calls	حاضر و غایب کردن
march order	حاضر براه کردن
get ready	حاضر کردن یا شدن
inbearing	ناخوانده حاضر خدمت
inbearing	فضولانه حاضر خدمت
presence of mind	حاضر ذهنی هوشیاری
roll-call	حاضر و غایب کردن
actions	فرمان حاضر به تیر
ready position	حالت حاضر به تیر
show up	سر موقع حاضر شدن
to conjure up	با سحر حاضر کردن
take off (time) <idiom>	سرکار حاضر نشدن
unready	غیراماده حاضر نشده
fair game	طعمهی حاضر و آماده
Get ready for the journey(trip)	برای مسافرت حاضر شو
To prepare something. To get somethings ready.	چیزی را حاضر کردن
To call the roll. Roll-call.	حاضر غایب کردن
To keep an appointment .	سر قرار حاضر شدن
attender	شخص حاضر در جایی
to be present	باشنده [حاضر] بودن
I was an eye witness to what happened.	من حاضر وناظر وقا یع بودم
embattle	حاضر شدن برای جنگ
I wI'll get (persuade)him to sign .	اورا حاضر بامضاء می کنم
Those who attended the meeting.	کسانیکه در جلسه حاضر بودند
all available	کلیه توپخانه حاضر به تیر
senior officer afloat	ارشدترین افسر حاضر در ناو
improvisation	بدیهه سازی حاضر جوابی
Are you prepared to accept my conditions?	حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
get ready	اماده شدن حاضر کردن
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
offer to buy something	حاضر به خرید چیزی شدن
improvisator	بدیهه ساز حاضر جواب
make ready	اماده شدن حاضر کردن
set up	حاضر به جنگ کردن توپ
show up	حاضر شدن حضور یافتن
roll call	حاضر و غایب کردن افراد
At the moment we are not able to ...	در حال حاضر امکانش نیست که ما ...
When will they be ready?	چه وقت آنها حاضر میشود؟
embattle	حاضر به جنگ کردن یا شدن
date	در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
readies	حاضربه تیر حاضر باشید
ready	حاضربه تیر حاضر باشید
readying	حاضربه تیر حاضر باشید
readied	حاضربه تیر حاضر باشید
dates	در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
ubiquitous	همه جا حاضر موجود درهمه جا
operationally ready	حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
operating force	نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
to compel the attendance of a witness	وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
at this stage <adv.>	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
current	آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
currents	آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
to report oneself	حاضر شدن وخود را معرفی کردن
he would take no refusal	هیچ حاضر نمیشد که تقاضایش رد شود
setting up	وسیله حاضر بکار تنظیم شده
sets	وسیله حاضر بکار تنظیم شده
at this time <adv.>	درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
set	وسیله حاضر بکار تنظیم شده
ready rack	قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
make the scene <idiom>	به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
make the grade <idiom>	منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
our offer to render a service	حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
ready missile	موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
It doesn't fly with me [American E] [colloquial]	من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
That won't work with me!	من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
actual job [job held] [occupation held]	پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
hath	سوم شخص مفرد اززمان حاضر فعل have
rolling reserve	امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
to report for duty	برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
colours	انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour	انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
raise pistol	فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
to call the roll	حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
resident school	مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
embattle	حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
individual demand schedule	صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
roadway	جاده
paths	جاده
hard core	پی جاده
invious	بی جاده
road bed	کف جاده
line	جاده
ruts	رد جاده
rut	رد جاده
pad	جاده
road	جاده
pads	جاده
roads	جاده
turnpike	جاده
turnpikes	جاده
lines	جاده
roadways	جاده
track	جاده
causeway	جاده
pathways	جاده
causeways	جاده
pathway	جاده
way	جاده
tracks	جاده
roadless	بی جاده
roadbed	کف جاده
tracked	جاده
roadable	جاده رو
roadability	جاده رو
road blocks	سد جاده
route	جاده
path	جاده
road block	سد جاده
blocking	سد جاده
routes	جاده
minuteman	داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
inactive	پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
window	فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
front de liberation national	فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
steam roller	جاده صاف کن
roadwheel	چرخ جاده
superhighways	جاده وسیع
high road	جاده عمده
bridle path	جاده اسب رو
to beat a path	کوبیدن یک جاده
galaxy	جاده شیری
the impediment of a road	موانع جاده
galaxies	جاده شیری
the impediment of a road	پا گیرهای جاده
single carriageway road	راه با یک جاده
secondary road	جاده درجه دو
screed	شمشه جاده
third class road	جاده درجه سه
single flow	جاده یک مسیره