Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
sociological
جامعه شناختی
Other Matches
ecological equilibrum
همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
european essembly
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
socialism
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
technological
فن شناختی
technologically
فن شناختی
cognitive
شناختی
biological
زیست شناختی
ecological
بوم شناختی
cognitive consonance
هماهنگی شناختی
ecological factor
همگربوم شناختی
criminological
جرم شناختی
cognitive system
نظام شناختی
ecological change
تغییربوم شناختی
cognitive style
سبک شناختی
cognitive schema
طرحواره شناختی
cognitive map
نقشه شناختی
cognitive dissonance
ناهماهنگی شناختی
pathological
اسیب شناختی
mythological
اسطوره شناختی
epistemological
معرفت شناختی
ecologically
بوم شناختی
aesthetic
زیبایی شناختی
neurological
عصب شناختی
aesthetically
زیبایی شناختی
philologically
زبان شناختی
phenomenological
پدیدار شناختی
petrological
سنگ شناختی
morphological
ریخت شناختی
methodological
روش شناختی
biologically
زیست شناختی
acoustic
صوت شناختی
geological
زمین شناختی
phonetic
اوا شناختی
esthetic
زیبایی شناختی
cosmological constant
ثابت کیهان شناختی
acoustic investigation
جستار صوت شناختی
biological control
کنترل زیست شناختی
biologism
زیست شناختی نگری
cosmological model
مدل کیهان شناختی
cosmological principal
اصل کیهان شناختی
ecological unit
یگان بوم شناختی
ethnopsychology
روانشناسی قوم شناختی
graphopathology
اسیب شناسی خط شناختی
neuropsychology
روانشناسی عصب شناختی
preferred cognitive mode
شیوه شناختی مرجح
psychobiology
روانشناسی زیست شناختی
ecological architecture
معماری بوم شناختی
genetic engineering
مهندسی زاد شناختی
ecological realized natality
زه و زاد بوم شناختی
ecological process
فرایند بوم شناختی
ecological nich
زیستخوان بوم شناختی
ecological backlash
وازنش بوم شناختی
ecological change
دگرگونی بوم شناختی
ecological constallation
برج بوم شناختی
ecological distance
فاصله بوم شناختی
ecological factor
سازه بوم شناختی
ecological equivalent
هم ارزی بوم شناختی
ecological mortality
مرگ و میر بوم شناختی
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
kinesiological analysis
تحلیل حرکت شناختی بدن
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
biodegraability
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
ecological community
جامعه
the body politic
جامعه
socio-
جامعه
polity
جامعه
polities
جامعه
universe
جامعه
community
جامعه
communities
جامعه
society
جامعه
societies
جامعه
eruropean community
جامعه اروپایی
parameter
اماره جامعه
transitory society
جامعه انتقالی
sociometry
جامعه سنجی
throwaway society
جامعه مسرف
finite population
جامعه محدود
psychopath
جامعه ستیز
sociopath
جامعه ستیز
sociopathy
جامعه ستیزی
mass society
جامعه انبوهیده
statistical universe
جامعه اماری
stimulus population
جامعه محرکها
inert society
جامعه بیهوده
infinite population
جامعه نامحدود
socialist
جامعه گرای
moslem league
جامعه مسلمانان
primitive society
جامعه ابتدایی
nonliterate society
جامعه نانویسا
peripheral community
جامعه پیرامونیperipeteia
sociable
جامعه پذیر
sociologist
جامعه شناس
socialism
جامعه گرایی
psychopathy
جامعه ستیزی
psychopaths
جامعه ستیز
social desirability
جامعه پسندی
integral calculus
حساب جامعه
sociogenic
جامعه زاد
sociocentrism
جامعه- محوری
sociality
جامعه جویی
social minded
در فکر جامعه
socialists
جامعه گرای
league of nations
جامعه ملل
preliterate society
جامعه نانویسا
affluent society
جامعه مرفه
parameters
اماره جامعه
closed society
جامعه بسته
classless society
جامعه بی طبقه
lower class
بی کلاس
[در جامعه]
biotic communtity
جامعه زندگان
biocummunity
جامعه زندگان
biocenose
جامعه زندگان
atomistic society
جامعه ذرهای
subclass
بی کلاس
[در جامعه]
antisocial
جامعه ستیز
underclass
بی کلاس
[در جامعه]
affluent society
جامعه رفاه
affluent society
جامعه ثروتمند
sociology
جامعه شناسی
social science
جامعه شناسی
society
جامعه اجتماع
sociability
جامعه پذیری
A classless society.
جامعه بی طبقه
societies
جامعه اجتماع
affluent society
جامعه مصرفی
ecclesiastes
کتاب جامعه
dissocialization
جامعه گسلی
integral calculvs
حساب جامعه
underclass
طبقه پایین جامعه
subclass
طبقه پایین جامعه
lower class
طبقه پایین جامعه
sociolinguistics
جامعه شناسی زبان
public mischief
جرم علیه جامعه
the society is like a vortex
جامعه مانندگردابی است
bourgeois
<adj.>
عضوطبقه متوسط جامعه
sampling population
جامعه نمونه گیری
Common Market
جامعه اقتصادی اروپا
pseudopsychopathic
جامعه ستیز کاذب
egalitarian society
جامعه تساوی طلب
psychopathic personality
شخصیت جامعه ستیز
holy office
جامعه راهبان ومومنین
sociological
وابسته به جامعه شناسی
bourgeois
عضوطبقه متوسط جامعه
phytosociology
جامعه شناسی گیاهی
covenant of the league of nations
منشور جامعه ملل
socialite
شخص طراز اول جامعه
antisocial
مخل اجتماع دشمن جامعه
socialites
شخص طراز اول جامعه
to live at the expense of society
روی دوش جامعه زندگی
e c s c (european coal & steel commissio
جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
socialists
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialist
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
r.m.a. color code
علایم رنگی جامعه رادیوسازان
phalanstery
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
phalanstery
تقسیم جامعه باجزاء کوچک
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
blind
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
to seed a person to c.
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
european community competition rules
مقررات رقابت در جامعه اروپا
public good
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
hero-worshipper
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
calculus
حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
public mischief
جرمی که مضر به حال جامعه باشد
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
canoness
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
demand factors
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
ecosystems
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
greenbelt
کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
ecosystem
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
to ask somebody out
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
scientific socialism
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
intervener
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
invisible hand
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
united nations organization
سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
christenings
عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
Christendom
عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
european atomic energy community
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com