English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
affluent society جامعه مصرفی
Other Matches
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
european essembly مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
expendable property کالای مصرفی اماد مصرفی
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
socialism جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
disutility بی مصرفی
input مصرفی
inputted مصرفی
disposability مصرفی
needlessness بی مصرفی
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
consumable stock موجودی مصرفی
expendable items اقلام مصرفی
consumables کالاهای مصرفی
expendable supplies کالاهای مصرفی
consumer capital سرمایه مصرفی
consumer industries صنایع مصرفی
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods کالای مصرفی
consumption expenditures هزینههای مصرفی
coloring agent رنگ مصرفی
consumption lending وام مصرفی
autoconsumption خود مصرفی
consumption diseconomies زیانهای مصرفی
consumption credit اعتبار مصرفی
consumable ماده مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
commodity کالای مصرفی
commodities کالای مصرفی
nonexpendable غیر مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
expendable items اقلام مصرفی شدنی
commodity market بازار کالای مصرفی
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
consumption economies صرفه جوئیهای مصرفی
maxvo بیشینه اکسیژن مصرفی
bar stock ماده اولیه مصرفی
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
exposure dose مقدار دوز مصرفی
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
consumer price index شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
make up feed اب مصرفی دیگ بخار ناو
names کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
name کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
index of consumer prices شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumable اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
community جامعه
socio- جامعه
the body politic جامعه
universe جامعه
society جامعه
ecological community جامعه
societies جامعه
communities جامعه
polity جامعه
polities جامعه
sociality جامعه جویی
social minded در فکر جامعه
nonliterate society جامعه نانویسا
peripheral community جامعه پیرامونیperipeteia
league of nations جامعه ملل
preliterate society جامعه نانویسا
finite population جامعه محدود
sociocentrism جامعه- محوری
moslem league جامعه مسلمانان
inert society جامعه بیهوده
social desirability جامعه پسندی
ecclesiastes کتاب جامعه
sociopathy جامعه ستیزی
psychopathy جامعه ستیزی
integral calculus حساب جامعه
dissocialization جامعه گسلی
sociopath جامعه ستیز
statistical universe جامعه اماری
sociometry جامعه سنجی
stimulus population جامعه محرکها
integral calculvs حساب جامعه
mass society جامعه انبوهیده
eruropean community جامعه اروپایی
sociogenic جامعه زاد
infinite population جامعه نامحدود
primitive society جامعه ابتدایی
psychopath جامعه ستیز
lower class بی کلاس [در جامعه]
parameter اماره جامعه
parameters اماره جامعه
sociability جامعه پذیری
society جامعه اجتماع
sociology جامعه شناسی
subclass بی کلاس [در جامعه]
underclass بی کلاس [در جامعه]
psychopaths جامعه ستیز
socialism جامعه گرایی
sociologist جامعه شناس
sociable جامعه پذیر
socialist جامعه گرای
socialists جامعه گرای
biocummunity جامعه زندگان
antisocial جامعه ستیز
A classless society. جامعه بی طبقه
atomistic society جامعه ذرهای
biocenose جامعه زندگان
biotic communtity جامعه زندگان
throwaway society جامعه مسرف
transitory society جامعه انتقالی
closed society جامعه بسته
societies جامعه اجتماع
affluent society جامعه رفاه
social science جامعه شناسی
affluent society جامعه ثروتمند
classless society جامعه بی طبقه
affluent society جامعه مرفه
sociological جامعه شناختی
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
the society is like a vortex جامعه مانندگردابی است
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
pseudopsychopathic جامعه ستیز کاذب
bourgeois <adj.> عضوطبقه متوسط جامعه
lower class طبقه پایین جامعه
subclass طبقه پایین جامعه
underclass طبقه پایین جامعه
public mischief جرم علیه جامعه
sociolinguistics جامعه شناسی زبان
phytosociology جامعه شناسی گیاهی
covenant of the league of nations منشور جامعه ملل
egalitarian society جامعه تساوی طلب
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
holy office جامعه راهبان ومومنین
sampling population جامعه نمونه گیری
bourgeois عضوطبقه متوسط جامعه
sociological وابسته به جامعه شناسی
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
socialite شخص طراز اول جامعه
socialists جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
to live at the expense of society روی دوش جامعه زندگی
socialist جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
blind مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
socialites شخص طراز اول جامعه
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
to seed a person to c. کسیرا از جامعه بیرون کردن
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
phalanstery تقسیم جامعه باجزاء کوچک
phalanstery جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
calculus حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
public mischief جرمی که مضر به حال جامعه باشد
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
hero-worshipper ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
autos توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
greenbelt کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
ecosystems بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystem بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
debut نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
canoness زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
debuts نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
demand factors پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
to ask somebody out از کسی پرسیدن که آیا مایل است [با شما] بیرون برود [جامعه شناسی]
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
collectivism اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
dominion ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
invisible hand فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
christenings عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com