Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
proper dress	جامه زیبا
Other Matches
dress guard	اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
dinky	زیبا
belles	زن زیبا
stylish	زیبا
swells	زیبا
fair	زیبا
fairer	زیبا
fairest	زیبا
fairs	زیبا
belle	زن زیبا
scrumptious	زیبا
inelegant	نا زیبا
good-looking	زیبا
good looking	زیبا
crumpets	زن زیبا
crumpet	زن زیبا
gainly	زیبا
well favored	زیبا
pulchritudinous	زیبا
queen of hearts	زن زیبا
beautiful	زیبا
yummy	زیبا
goodly	زیبا
bonny	زیبا
sightliness	زیبا
queen of love	زن زیبا
swell	زیبا
swelled	زیبا
elegant	زیبا
beauteous	زیبا
chic	زیبا
eyeful	زیبا
picturesque	زیبا
cute	زیبا
cuter	زیبا
cutest	زیبا
spiffy	زیبا
beautification	زیبا سازی
titivate	زیبا کردن
peach	زن یادختر زیبا
tittivate	زیبا کردن
well favoured	زیبا خوشگل
peaches	زن یادختر زیبا
adorn	زیبا کردن
killdeer	مرغ زیبا
habiliment	لباس زیبا
adorns	زیبا کردن
pewit	مرغ زیبا
smatt	زیبا باهوش
prettyish	نسبتا زیبا
graphic arts	هنرهای زیبا
handsomely	بطور زیبا
peewits	مرغ زیبا
She looks appealing.	او [زن] زیبا است.
She looks nice.	او [زن] زیبا است.
to look good	زیبا بودن
to be good-looking	زیبا بودن
smarten	زیبا کردن
fine arts	هنرهای زیبا
beauty	زنان زیبا
beauties	زنان زیبا
beautifully	بطور زیبا
beaux arts	هنرهای زیبا
deluxe	بسیار زیبا
corking	خیلی زیبا
knockout <idiom>	خانم زیبا
nymphs	زن بسیار زیبا
nymph	زن بسیار زیبا
china aster	گل رعنا زیبا
lapwing	مرغ زیبا
lapwings	مرغ زیبا
peewit	مرغ زیبا
queen of heaven	نام زن ژوپیطر زن زیبا
dilettanti	دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettantes	دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettante	دوستدارتفننی صنایع زیبا
bonnily	بطرز زیبا ودلپذیر
aesthete	طرفدار صنایع زیبا
virtuosity	استعدادهنرهای زیبا یا فنون
nymphet	دختر کوچک و زیبا
pinup	تصویر دختر زیبا
plumate	دارای پر وبال زیبا
conservatoire	اموزشگاه هنرهای زیبا
handsome	خوش قیافه زیبا
aesthetes	طرفدار صنایع زیبا
embellish	زیبا کردن پیراستن
well lookirg	زیبا خوش منظر
dressed to the nines (teeth) <idiom>	زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
venus	زن زیبا ستاره زهره
greenhouse	هنرستان هنرهای زیبا
embellished	زیبا کردن پیراستن
embellishes	زیبا کردن پیراستن
conservatory	هنرستان هنرهای زیبا
embellishing	زیبا کردن پیراستن
titivate	اراستن زیبا شدن
conservatories	هنرستان هنرهای زیبا
tittivate	اراستن زیبا شدن
trimly	بطور اراسته و زیبا
shangri	شهر زیبا سرزمین دلخواه
belles lettres	شعر و اثارادبی زیبا وهنری
grooms	زیبا کردن داماد شدن
groom	زیبا کردن داماد شدن
the nine	نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
specious	دارای فاهر زیبا وفریبنده
night dress	جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
pretty to look at [to watch]	زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
Ravishingly beautiful .	مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
Ravishingly beautiful.	مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom>	بسیار زیبا بودن [اصطلاح روزمره]
aestheticism	زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
belletrist	نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
Frigi darium	[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
dressage	حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
to look [feel] like a million dollars	بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
costumes	جامه ها
costume	جامه
swallow tail coat	جامه شب
toggery	جامه
overclothes	جامه رو
outwall	جامه
monkhood dress	جامه
vesture	جامه
rigs	جامه
transvestite	زن جامه
habits	جامه
tog	جامه
thing	جامه
apparel	جامه
togs	جامه
habit	جامه
raiment	جامه
liveries	جامه
livery	جامه
rig	جامه
rigged	جامه
garments	جامه
weeds	جامه
transvestites	زن جامه
costumes	جامه
costume	جامه
suited	جامه
suits	جامه
suit	جامه
garment	جامه
cinerarium	[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
undress	جامه معمولی
the outward man	جامه یا تن ادمی
undies	زیر جامه
women's dres	جامه زنان
necklines	یقهی جامه
to wear mourning	جامه ماتم
suit case	جامه دان
undresses	جامه معمولی
small cloths	جامه بچگانه
luggage	جامه دان
nether garment	زیر جامه
night clothes	جامه خواب
night gown	خواب جامه
night suit	جامه خواب
oil coat	جامه مشمعی
smalls	جامه بچگانه
print dress	جامه چیت
to [get] dress [ed]	جامه پوشیدن
sadly dressed	جامه غم پوشیده
samite	جامه زربفت
wooled	جامه پشمی
neckline	یقهی جامه
fur	جامه خزدار
proper dress	جامه شایسته
garment	جامه رو رخت
purple	جامه ارغوانی
habits	:جامه پوشیدن
habit	:جامه پوشیدن
garments	جامه رو رخت
clothes	جامه لباس
undressing	جامه معمولی
suit	جامه [کت و شلوار]
golds	جامه زری
gold	جامه زری
scarlet	سرخ جامه
to habit	جامه پوشاندن
garb	جامه پوشانیدن به
furs	جامه خزدار
disfrock	جامه از تن در اوردن
evite	زن کم جامه پوش
habiliments	جامه ویژه
he wears a new suit to day	امروز جامه
weeds	جامه بوگی
gears	الات جامه
geared	الات جامه
gear	الات جامه
incognita	با جامه مبدل
linen	جامه زبر
bed clothes	جامه خواب
caddice	جامه ژنده
caddis	جامه ژنده
valises	جامه دان
valise	جامه دان
fatigue dress	جامه بیگاری
tog	جامه پوشاندن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com