English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English Persian
pewter جام پیروزی جایزه
Other Matches
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
awards جایزه دادن جایزه
awarding جایزه دادن جایزه
awarded جایزه دادن جایزه
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
award جایزه دادن جایزه
beats پیروزی
beat پیروزی
win پیروزی
victory پیروزی
victories پیروزی
victoriousness پیروزی
victoriously با پیروزی
triumphs پیروزی
triumphing پیروزی
triumphed پیروزی
triumph پیروزی
takes پیروزی
take پیروزی
wins پیروزی
achievement پیروزی
conquests پیروزی
scored پیروزی
scores پیروزی
score پیروزی
conquest پیروزی
wins پیروزی برد
garrison finish پیروزی غیرمنتظره
triumphal حاکی از پیروزی
paean پیروزی نامه
paeans پیروزی نامه
steal پیروزی غیرمنتظره
steals پیروزی غیرمنتظره
win پیروزی برد
conquer پیروزی یافتن بر
conquering پیروزی یافتن بر
conquers پیروزی یافتن بر
nike الهه پیروزی
trophies یادگاری پیروزی
successes پیروزی نتیجه
victory day روز پیروزی
victory stele لوح پیروزی
success پیروزی نتیجه
V-signs علامت پیروزی
winnable شایسته پیروزی
v day روز پیروزی
triumphal cloumn برج پیروزی
trophies نشان پیروزی
V-sign علامت پیروزی
secure of victory مطمئن به پیروزی
trophy یادگاری پیروزی
win on points پیروزی با امتیاز
trophy نشان پیروزی
priase جایزه
prize man جایزه بر
reward جایزه
meed جایزه
bounty جایزه
prizing جایزه
prizes جایزه
rewardable جایزه
prize جایزه
award جایزه
prized جایزه
rewarded جایزه
rewards جایزه
prising جایزه
prised جایزه
prise جایزه
bonus جایزه
awarding جایزه
premiums جایزه
premium جایزه
awards جایزه
trophy جایزه
trophies جایزه
bonuses جایزه
guerdon جایزه
prises جایزه
awarded جایزه
win by knockout پیروزی با ناک اوت
triumphant فاتحانه فریاد پیروزی
triumphantly فاتحانه فریاد پیروزی
paean پیروزی نامه نوشتن
pull it out پیروزی در واپسین لحظات
paeans پیروزی نامه نوشتن
sudden victory پیروزی در وقت اضافی
achievements پیروزی کار بزرگ
export bounty جایزه صدور
head money جایزه اوردن سر
to win laurels جایزه گرفتن
consideration جایزه قیمت
laureate جایزه دار
testimonialize جایزه دادن
nobel prize جایزه نوبل
oscar جایزه اسکار
premium for excellence جایزه فضیلت
prizewinner برنده جایزه
Nobel Prize جایزه نوبل
testimonial پاداش جایزه
prizes انعام جایزه
money جایزه نقدی
prized انعام جایزه
prize انعام جایزه
testimonials پاداش جایزه
considerations جایزه قیمت
prizer برنده جایزه
pursing جایزه نقدی
purses جایزه نقدی
pursed جایزه نقدی
prizing انعام جایزه
purse جایزه نقدی
shut out مانع پیروزی حریف شدن
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
pyrrhic victory پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
palm نخل خرما نشانه پیروزی
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
palms نخل خرما نشانه پیروزی
save the day <idiom> به پیروزی وموفقیت دست یافتن
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
cups گلدان جایزه مسابقات
booby prizes جایزه تسلی بخش
booby prize جایزه تسلی بخش
coronate جایزه یا انعام دادن
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
cup گلدان جایزه مسابقات
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
cupped گلدان جایزه مسابقات
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
brushes دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
edge پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edges پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
streaks یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
prize poem شعری که جایزه برده است
turn the tide <idiom> چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
head hunt بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
prizefight مسابقه مشت زنی جایزه دار
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
outrun منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outruns منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
outrunning منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujutsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
die ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com