Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
an ovoviviparous animal
جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
Other Matches
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
can one p a soul out of hell?
ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
agamic
بی نیاز ازتخم نر
cleck
ازتخم در اوردن
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
embeds
دردرون کار کردن
embed
دردرون کار کردن
endocardial
واقع دردرون قلب
preovulatory
واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
endozoic
دارای زندگی دردرون جانور
intrapsychic
واقع دردرون شخصیت یا روان
interior planet
سیارهای که مدارش دردرون مدار زمین است
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
chevalglass
اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
creaturely
جانوری
endozoic
درون جانوری
zoogeography
جغرافیای جانوری
ethology
رفتارشناسی جانوری
animals
حیوانی جانوری
animal
حیوانی جانوری
web spinner
جانوری که تارمی تند
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
cannibals
جانوری که همجنس خود را میخورد
litters
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
littering
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
cannibal
جانوری که همجنس خود را میخورد
arachnid
جانوری از راستهء بند پایان
litter
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
man-eaters
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
littered
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
man eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
yahoo
جانوری که درقالب انسانی باشد
man-eater
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
wooler
جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
koalas
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
koala
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
harpies
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpy
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
chimaera
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimeras
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimera
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
supplemented
پس اورد هم اورد
supplement
پس اورد هم اورد
supplementing
پس اورد هم اورد
supplements
پس اورد هم اورد
corrival
هم اورد
souvenirs
ره اورد
souvenir
ره اورد
moraine
یخ اورد
gift
ره اورد
rivaling
هم اورد
gifts
ره اورد
antagonists
هم اورد
antagonist
هم اورد
rival
هم اورد
rivaled
هم اورد
rivals
هم اورد
rivalled
هم اورد
rivalling
هم اورد
competitors
هم اورد
competitor
هم اورد
flotsam
اب اورد
minotaur
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
animalism
نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
result
دست اورد
consequence
دست اورد
resulted
دست اورد
adversaries
مبارز هم اورد
consequences
دست اورد
presented
ره اورد اهداء
size
بر اورد کردن
grievous
اندوه اورد
present
ره اورد اهداء
presenting
ره اورد اهداء
presents
ره اورد اهداء
sizes
بر اورد کردن
resulting
دست اورد
jetsam
کالای اب اورد
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
funnily
چنانکه خنده اورد
snowdrifts
برف باد اورد
he called his kindred together
خوبشاوندان خودرافراهم اورد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
perniciously
چنانکه زیان اورد
annual accumulation of sediment
سال اورد ته نشست
snowdrift
برف باد اورد
he brought more money
باز پول اورد
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
he brought more money
قدری دیگر پول اورد
nauseant
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
epispastic
مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
milch cow
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
he lined up his men
مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
scissors
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
kame
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
bar mitzvahs
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
pusher tractor
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
probabiliorism
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
limit velocity
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
cetacean
وابسته به خانواده بال جانوری که ازخانواده بال باشد
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
ethernet
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
say's law
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
bogota
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
winterer
زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ecdysiast
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
toolkit software
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
griffin
شیر دال جانوری که نیم بدنش شیر ونیم بدنش دال بوده
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
extra terrestrial
بیرون از
efferent
بیرون بر
without
بیرون از
bakkat
به بیرون
out of
بیرون از
forth of
بیرون از
from the outside
از بیرون
out-of-
بیرون از
abroad
بیرون
without
بیرون
externals
بیرون
outward bound
بیرون رو
outside
بیرون
outside appearance
بیرون
outed
بیرون از
out
<adv.>
به بیرون
out
<adv.>
بیرون
forth
بیرون از
out-
بیرون از
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
out door
بیرون
out
بیرون از
off the track
بیرون
external
بیرون
outwith
[Scotish E]
<adv.>
بیرون
[از]
from outside
از بیرون
[از]
outdoor
بیرون
away
بیرون از
away
بیرون
from out of town
از بیرون
[از]
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
outsides
بیرون
murine
از تیره موش جانوری از تیره موش
outflow
بیرون ریزی
jettisoning
بیرون افکندن
outflows
بیرون ریزی
jettisons
بیرون افکندن
pass off
بیرون رفتن
jettisoned
بیرون افکندن
jettison
بیرون افکندن
draws
بیرون کشیدن
draw
بیرون کشیدن
plugs
بیرون زدن
Outside the house.
بیرون از خانه
to charm away
بیرون کردن
pay out
بیرون دادن
to hunt away
بیرون کردن
clamping
بیرون کشیدن
clamped
بیرون کشیدن
clamp
بیرون کشیدن
astir
بیرون از بستر
outgoing
بیرون رونده
prolapsus
بیرون افتادگی
propulsive
بیرون ریزنده
to drive out
بیرون کردن
to come out
بیرون امدن
protrudent
بیرون افتاده
to chop out
بیرون امدن
pull out
بیرون امدن
extruded
بیرون کشیدن
sleep out
بیرون خوابیدن
skink
بیرون کشیدن
extrudes
بیرون انداختن
extrudes
بیرون امدن
similitude
بیرون فاهر
ship your oars
پارو بیرون
shift out
انتقال به بیرون
throw off
بیرون دادن
saleintiant
بیرون زده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com