Dictiornary-Farsi | جانپناه کنار راه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
safety fence	جانپناه کنار راه


Other Matches

safety fence	جانپناه
railings	جانپناه
railing	جانپناه
hand rail	جانپناه
party parpet	جانپناه مشترک
shelter	جانپناه حفظ کردن
sheltered	جانپناه حفظ کردن
sheltering	جانپناه حفظ کردن
shelters	جانپناه حفظ کردن
pedestrian guard rail	جانپناه برای پیاده رو
edge	: کنار
edges	: کنار
ex-	کنار
ex	کنار
abutment	کنار
along side	در کنار
limit	کنار
marginate	کنار
lotos	کنار
lote	کنار
verges	کنار
bourne	کنار
border line	خط کنار
along side	تا کنار
lip	کنار
besides	کنار
brimmed	کنار
brimming	کنار
brims	کنار
bank	کنار
banks	کنار
recess	کنار
recesses	کنار
waterfront	اب کنار
waterfronts	اب کنار
margins	کنار
margin	کنار
brink	کنار
rim	کنار
rims	کنار
brim	کنار
apart	کنار
verge	کنار
marge	کنار
on shore	بر کنار
bordering	کنار
lotus	کنار
away	کنار
off	از کنار
rand	کنار
list	کنار
side aisle	کنار
lotuses	کنار
bordered	کنار
border	کنار
strands	کنار رود
coast	کنار دریا
coasts	کنار دریا
to put by	کنار گذاشتن
touchline	خط کنار زمین
Stand asid . step aside .	کنار بایست
side step	کنار رفتن
gravesides	در کنار آرامگاه
strand	کنار دریا
strands	کنار دریا
strand	کنار رود
by the window	کنار پنجره
bypass	کنار گذار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
bedside	کنار بستر
sideline	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
coping	کنار امدن
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
bypassed	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
graveside	در کنار آرامگاه
riparian	رود کنار
put aside	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
put in	کنار امدن با
put away	کنار گذاردن
to set by	کنار گذاشتن
by the side of the road	در کنار جاده
floret of ray	گلچه کنار
lay away	کنار گذاشتن
pull away	کنار گرفتن
lote	درخت کنار
pt down	کنار گذاردن
seacoast	دریا کنار
shipboard	کنار کشتی
bypassing	کنار گذار
foreshore	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
wayside	کنار جاده
to put a way	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
step aside	کنار رفتن
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
bow out	کنار کشیدن
side foot	ضربه با کنار پا
shipside	کنار کشتی
lotos	درخت کنار
next	جنب کنار
shelf	کنار گذاشتن
deposits	کنار گذاشتن
lotos eater	کنار خوار
lotus eater	کنار خوار
lotus-eater	کنار خوار
lotus-eaters	کنار خوار
waterside	کنار دریا
shore	کنار دریا
shores	کنار دریا
by	نزدیک کنار
side	سمت کنار
withdrawals	کنار کشیدن
withdrawal	کنار کشیدن
overrules	کنار گذاشتن
lotuses	درخت کنار
off	از روی از کنار
reserves	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
limbo	کنار دوزخ
reserve	کنار گذاشتن
seaside	دریا کنار
seastrand	دریا کنار
riverside	کنار رور
overrule	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
sides	سمت کنار
lotus	درخت کنار
earmarks	کنار گذاشتن
recede	کنار کشیدن
receding	کنار کشیدن
earmark	کنار گذاشتن
receded	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
sheer	کنار رفتن
towpath	جادهی کنار آب راه
towpaths	جادهی کنار آب راه
crash barrier	حصار کنار جاده
roadhouses	میخانهی کنار راه
barrier inspection	بازدید کنار جاده
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
sculls	پاروی کنار قایق
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
roadhouse	میخانهی کنار راه
waterside workmen	کارگران کنار دریا
jooshim	داور کنار تکواندو
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
road side	کنار جاده یا خیابان
sea dike	دیوار کنار اب دریا
ratch	کنار یا لبه کشتی
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
ex ship	تحویل در کنار کشتی
down the line	ضربه از کنار زمین
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
colocate	کنار هم قرار گرفتن
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
long shore	وابسته بدریا کنار
marshaled	داوران کنار مسیر
marshaling	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
road ditch	راه آب [کنار جاده]
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
inshore	نزدیک دریا کنار
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
scull	پاروی کنار قایق
seafront	اسکله کنار دریا
marshal	داوران کنار مسیر
sculled	پاروی کنار قایق
seafronts	اسکله کنار دریا
sidehill	واقع در کنار تپه دامنه
put by	قطع کردن کنار گذاردن
ditch	ابرو کنار راه کنده
polder	اراضی پست کنار دریا
pole horse	اسب کنار مال بند
ditches	ابرو کنار راه کنده
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
How can you know the value of water -you who live . <proverb>	تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
ditched	ابرو کنار راه کنده
pretermit	از قلم انداختن کنار گذاشتن
cross-gable	[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
gavel	[سه گوشی کنار شیروانی] [معماری]
wing threequarter	هریک از دو مدافع کنار زمین
by-play	حرکات یا مکالمات کنار صحنه
road ditch	آبرو [جوی] کنار راه