English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (4 milliseconds)
English Persian
felon جانی جنایت کار
felons جانی جنایت کار
Other Matches
murderers جانی
bane جانی
criminals جانی
malefactors جانی
criminal جانی
felons جانی
convict جانی
convicted جانی
convicting جانی
malefactor جانی
thugs جانی
inanition بی جانی
highbinder جانی
bloodguilty جانی
assassinator جانی
murderer جانی
felon جانی
thug جانی
convicts جانی
criminals جنایتکار جانی
criminal جنایتکار جانی
yegg جانی ولگرد
assassin جانی تروریست
assassins جانی تروریست
felonies جنایت
felonious جنایت
crime جنایت
felony جنایت
villainy جنایت
criminals جانی جنایتکار جنایی
criminate جانی قلمداد کردن
gallows bird جانی واجب الاعدام
criminal جانی جنایتکار جنایی
fetiche چیزبی جانی که مانندبت بپرستند
fetich چیزبی جانی که مانند بت بپرستند
crimination اتهام جنایت
cut-throat جنایت کارانه
felonies جنایت بدکاری
desperado جنایت کار
felonious جنایت امیز
murderous جنایت امیز
malefactors جنایت کار
malefactor جنایت کار
malefactor جنایت امیز
criminally جنایت کارانه
felony جنایت بدکاری
malefactors جنایت امیز
blue bell گزارش جنایت
yeggman جانی ولگرد دزد صندوق شکن
gory جنایت امیز خونخوار
red handed حین وقوع جنایت
red handed هنگام ارتکاب جنایت
red handed درحین ارتکاب جنایت
capital crime جنایت بزرگ یامهم
punishment of a crime not yet committed قصاص قبل از جنایت
act based on pejudgement قصاص قبل از جنایت
delinquents مرتکب جنایت یاجنحه
delinquent مرتکب جنایت یاجنحه
Hunger begets crime. گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
red-handed دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
bloodguilty مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com