Dictiornary-Farsi | جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
band shell	جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است


Other Matches

bandmaster	رئیس دستهء موزیک
bandwagon	عرابهء دستهء موزیک سیار
snath	دستهء داس
snathe	دستهء داس
armrest	دستهء صندلی
bands	دستهء موسیقی اتحاد
banstand	محل دستهء موسیقی
aristocrats	عضو دستهء اشراف
bandsman	عضو دستهء موسیقی
bandsmen	عضو دستهء موسیقی
band	دستهء موسیقی اتحاد
aristocrat	عضو دستهء اشراف
aigrette	شاخهء جواهر دستهء کرک
arm	اسلحه دستهء صندلی یا مبل
music	موزیک
antiphon	سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
bands	قسمت موزیک
make music	موزیک ساختن
band	قسمت موزیک
background music	موزیک متن
ambient music	موزیک متن
background sound	موزیک متن
play music	موزیک ساختن
dead march	موزیک عزا
indiental music	موزیک همراه
waltzing	موزیک و رقص
waltzes	موزیک و رقص
waltzed	موزیک و رقص
waltz	موزیک و رقص
larghetto	موزیک ملایم
reentering	مقعر
concave slope	مقعر
cuppy	مقعر
concave	مقعر
dished	مقعر
coved	مقعر
an airy music	ساز یا موزیک با روح
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
A military band.	دسته موزیک نظامی
hollow cone charge	خرج مقعر
concave slope	شیب مقعر
dishes	مقعر کردن
concave lens	عدسی مقعر
shaped charge	خرج مقعر
quasi concave	شبه مقعر
dish	مقعر کردن
quasi concave	نیمه مقعر
concavo concave	مقعر الطرفین
string band	دسته موزیک سازهای سیمی
concave spherical mirror	اینه کروی مقعر
ewe neck	گردن لاغرومعیوب و مقعر
quasi concave function	تابع شبه مقعر
plano concave lens	عدسی مسطح- مقعر
quasi concave function	تابع نیمه مقعر
cave	مقعر مجوف کردن
caves	مقعر مجوف کردن
hollow moulding	[گچ بری مقعر در ته ستون]
concavity	حالت مقعر داشتن
burning glass	عدسی محدب یاایینه مقعر
concavo convex	از یک سو مقعر واز سوی دیگرمحدب
reentrant	مقعر دوباره داخل شونده
drum majorette	زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
music mistress	بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
deep draw	ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
the piping time	زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
cubes	هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube	هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
toll house	جایگاه
positioned	جایگاه
position	جایگاه
limb top	جایگاه
cabin	جایگاه
station	جایگاه
stations	جایگاه
stationed	جایگاه
housed	جایگاه جا
place	جایگاه
places	جایگاه
house	جایگاه جا
houses	جایگاه جا
placing	جایگاه
magnifcation	بزرگی
gentility	بزرگی
hugeness	بزرگی
augustness	بزرگی
magneficence	بزرگی
dignity	بزرگی
largeness	بزرگی
supercilicusness	بزرگی
hauteur	بزرگی
size	بزرگی
greatness	بزرگی
magnitude	بزرگی
enlargement	بزرگی
masterdom	بزرگی
massiveness	بزرگی
bigness	بزرگی
sizes	بزرگی
bulkiness	بزرگی
grandeur	بزرگی
grandness	بزرگی
gloriousness	بزرگی
enlargements	بزرگی
voluminesity	بزرگی
voluminosity	بزرگی
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
telephone station	جایگاه تلفن
stands	جایگاه تماشاگران
gallery	جایگاه تماشاگران
grandstands	جایگاه سرپوشیده
picture theatre	جایگاه سینما
ordinal position	جایگاه ترتیبی
parking place	جایگاه توقف
booth	جایگاه رژه
booths	جایگاه رژه
sanctuary	جایگاه مقدس
stall	لژ جایگاه ویژه
stalling	لژ جایگاه ویژه
seats	جایگاه نشاندن
seat	جایگاه نشاندن
galleries	جایگاه تماشاگران
site plan	نقشه جایگاه
seated	جایگاه نشاندن
picturedrome	جایگاه سینما
lattice site	جایگاه شبکه
pumping ststion	جایگاه تلمبه
picture palace	جایگاه سینما
grandstand	جایگاه سرپوشیده
sanctuaries	جایگاه مقدس
expanse of rubble	جایگاه خرابیها
hibernaculum	جایگاه زمستانی
scene of destruction	جایگاه خرابیها
engine house	جایگاه لوکوموتیو
band-stand	جایگاه ارکستر
flash house	جایگاه دزدان
banstand	جایگاه ارکست
operating room	جایگاه عمل
expanse of ruins	جایگاه خرابیها
home range	جایگاه حیوانات
operating rooms	جایگاه عمل
eminence	برامدگی بزرگی
megacephaly	بزرگی بیش از حد سر
sample size	بزرگی نمونه
magnanimity	بزرگی طبع
formidability	استحکام بزرگی
Lordships	سیادت بزرگی
Lordship	سیادت بزرگی
headships	بزرگی برتری
headship	بزرگی برتری
eminency	برامدگی بزرگی
man and boy	چه در کودکی چه در بزرگی
order of magnitude	مرتبه بزرگی
aggrandizement	افزایش بزرگی
he did me a great wrong	خطای بزرگی .....
to a greatness	به بزرگی رسیدن
to a greatness	بزرگی یافتن
amplitude	دامنه بزرگی
vastitude	عظمت بزرگی
immeasurableness	بزرگی بی اندازه
immenseness	بزرگی عظمت
vastness	عظمت بزرگی
she was nipped in the bud	به بزرگی نرسید
so large	باین بزرگی
vastity	عظمت بزرگی
malt house	جایگاه مالت سازی
oarlock	جایگاه فلزی پارو
dram shop	جایگاه نوشابه فروشی
fire post	جایگاه اتش نشانی
far turn	پیچ سمت جایگاه
swinery	پرورشگاه یا جایگاه خوکان
stone work	جایگاه سنگ تراشی
stand	جایگاه گواه در دادگاه
menageries	جایگاه دام ودد
news-stand	جایگاه فروش روزنامه
news stand	جایگاه فروش روزنامه
docks	جایگاه متهم در دادگاه
dock	جایگاه متهم در دادگاه
podium	بالکن جایگاه مخصوص
podiums	بالکن جایگاه مخصوص
news-stands	جایگاه فروش روزنامه
press boxes	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
platform	کف راه جایگاه خطابه
bar	جایگاه متهمین در دادگاه
lay by	جایگاه ایست ایستگاه
lay-by	جایگاه ایست ایستگاه
lay-bys	جایگاه ایست ایستگاه
docked	جایگاه متهم در دادگاه
menagerie	جایگاه دام ودد
bars	جایگاه متهمین در دادگاه
sail loft	جایگاه بادبان سازی
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
sanctum	قدس جایگاه مقدس
stand one's ground <idiom>	حمایت از جایگاه شخص
platforms	کف راه جایگاه خطابه
press box	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
choir-wall	[دیواره ی جداکننده جایگاه]
gate chamber wall	جایگاه حرکت دریچه
bulk	حجم بزرگی از چیزی
the meridian of glory	اوج بزرگی یا جلال
that is no great work	کار بزرگی نیست