Dictiornary-Farsi | جایی در میانی تاریکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
Somewhere in the darkness	جایی در میانی تاریکی


Other Matches

benighted	گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
sombreness	تاریکی
darkling	در تاریکی
nigritude	تاریکی
obscuration	تاریکی
duskiness	تاریکی
murkiness	تاریکی
darkness	تاریکی
nights	تاریکی
night	تاریکی
dusk	تاریکی
dusk	تاریکی شب
the opaque	تاریکی
umbrage	تاریکی
gloom	تاریکی
owl light	تاریکی
midnight	دل شب تاریکی عمیق
achluophobia	تاریکی هراسی
opaqueness	تاریکی تیرگی
dark adaptation	انطباق با تاریکی
nyctophobia	تاریکی هراسی
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
scotopia	بینایی در تاریکی
scotopic adaptation	انطباق با تاریکی
dimness	تاری تاریکی
mares	تاریکی دریا
mare	تاریکی دریا
I bumped into the table in the dark.	تو تاریکی خوردم به میز
gloom	تاریکی افسرده کننده
onyx	تاریکی پایین قرنیه
gropes	در تاریکی پی چیزی گشتن
smoke screen	موجب تاریکی وابهام
darkle	در تاریکی پنهان شدن
dark adaptation	عادت کردن به تاریکی
tenebrific	تاریکی اور فلمانی
grope	در تاریکی پی چیزی گشتن
groped	در تاریکی پی چیزی گشتن
groping	در تاریکی پی چیزی گشتن
his sight could p darkness	بینایی وی تاریکی رامی شکافت
tenebrous	تاریک وتیره تاریکی اور
Some children are afraid of the dark.	بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
mesail	میانی
inmost	میانی
medial	میانی
center back	بک میانی
center land	خط میانی
centric	میانی
centrical	میانی
mesal	میانی
mediated	میانی
mediate	میانی
mediates	میانی
median	میانی
mediums	میانی
midline	خط میانی
middle deck	پل میانی
mediating	میانی
innermost	میانی
mesne	میانی
mesial	میانی
medium	میانی
central strip	نوار میانی
midsection	قطعه میانی
i.f.	فرکانس میانی
interband	باند میانی
intermediate band	باند میانی
interconnection	اتصال میانی
intermediate anneal	التهاب میانی
halfback	بازیگرخط میانی
halfback	بازیگر میانی
intermediate frequency tank circuit	فرکانس میانی
cut splice	پیوند میانی
middle layer	قشر میانی
tun dish throught	پاتیل میانی
ridge rope	سیم میانی
tympanum	گوش میانی
dorsomedial	پشتی- میانی
neutral wire	سیم میانی
drop keel	تیغه میانی
neutral conductor	سیم میانی
intermediate contact	کنتاکت میانی
intermediate distribution frame	مقسم میانی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
lower boom	بوم میانی
middle part	قسمت میانی
middle insomnia	بیخوابی میانی
middle fraction	پاره میانی
middle fraction	جزء میانی
lower boom	تیرک میانی
middle ear	گوش میانی
mid flap	فلپ میانی
median income	درامد میانی
intermediate transmitter	فرستنده میانی
intermediate terminal	ترمینال میانی
intermediate points	جهات میانی
intermediate field	میدان میانی
intermediate frequency	فرکانس میانی
intermediate fuse	فیوز میانی
intermediate image	تصویر میانی
intermediate layer	لایه میانی
intermediate link	حلقه میانی
intermediate office	مرکز میانی
intermediate oscillation	نوسان میانی
intermediate phase	فاز میانی
interphase	فاز میانی
intermediate plate	صفحه میانی
mesencephalon	مغز میانی
midfield line	خط میانی زمین
center circle	دایره میانی
intermediate	عضو میانی
intermediate	طبقه میانی
hogging	تنش میانی
central reserve	سکوی میانی
meddle	میانی وسطی
meddled	میانی وسطی
buffer	حافظه میانی
meddles	میانی وسطی
mid-	میانی وسطی
mid	میانی وسطی
middle	میانی وسطی
median	سکوی میانی
middles	میانی وسطی
center wing	بال میانی
midpoint	نقطه میانی
center line	خط میانی زمین
center stripe	خط میانی زمین
center section	بال میانی
midpoints	نقطه میانی
medice	قسمت میانی زمین
medium frequency motor	موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency amplification	تقویت فرکانس میانی
deep	نقطه میانی سر پیچ
rail	الت میانی در و پنجره
intermediate transformer	مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate frequency breakdown	شکست فرکانس میانی
intermediate frequency section	مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
intermediate temperature	درجه حرارت میانی
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency transformer	مبدل فرکانس میانی
interceding	پادر میانی کردن
vermis	قطعه میانی مخچه
middles	منطقه میانی زمین
middle	منطقه میانی زمین
steering wheel hub	قسمت میانی غربالک
centre	نقط ه میانی چیزی
centers	نقط ه میانی چیزی
centered	نقط ه میانی چیزی
third ventricle	بطن میانی مغز
media	پوشش میانی سرخرگ
medial layer	لایه میانی [پزشکی]
centred	نقط ه میانی چیزی
intercede	پادر میانی کردن
looms	قسمت میانی پارو
looming	قسمت میانی پارو
loomed	قسمت میانی پارو
middle lintel in window	وادار میانی پنجره
loom	قسمت میانی پارو
midpoint rule	قاعده نقطه میانی
intercedes	پادر میانی کردن
interceded	پادر میانی کردن
center back	بازیگر میانی خط عقب
flankerback	بازیگر میانی جناح
dorsomedial thalamus	تالاموس پشتی- میانی
interjacent	میانی در میان افتاده
grounded neutral	سیم میانی زمین
half length illusion	خطای ادراکی میانی
interband telegraphy	تلگراف باند میانی
amidship	قسمت میانی قایق
deeper	نقطه میانی سر پیچ
deepest	نقطه میانی سر پیچ
central concrete membrane	پرده میانی بتنی
intermediate amplifier	تقویت کننده میانی
dermis	غشاء میانی پوست
bilge board	تخته میانی قایق
center ice circle	داره میانی زمین
intermediate aperiodic circuit	مدار میانی اپریودیک
cif	فرمت میانی معروف
intermediate repeater	تقویت کننده میانی
center	نقط ه میانی چیزی
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
inopportuneness	بی جایی
wherever	جایی که
charnel house	جایی که
inopportunity	بی جایی
someplace	جایی
someplace	یک جایی
minx	زن هر جایی
n tuple	N جایی
mesocarp	قشر میانی غلاف میوه
proxinal	نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
drawman	مرد میانی برای رویارویی
big man	بازیگر میانی بیس بال
midgut	قسمت میانی مجرای هاضمه
mesoblast	لایه جرثومه میانی جنین
king-pendant	[تیر عمودی در خرپای میانی]
otitis media [OM]	عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear	عفونت گوش میانی [پزشکی]