English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
Search result with all words
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
Other Matches
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
glacier رودخانه یخ
river clay گل رودخانه
rivers رودخانه
river gravel شن رودخانه
glaciers رودخانه یخ
river رودخانه
river line خط رودخانه
rever رودخانه
bight پیچ رودخانه
river beds بستر رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
euphrates رودخانه فرات
levee کناره رودخانه
strand لایه رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
stethe ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
conferva علف رودخانه
the karoon river رودخانه کارون
the river karoon رودخانه کارون
river mouth دهانه رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
river bank ساحل رودخانه
by water از راه رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
strands لایه رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
upstream بالای رودخانه
river trip گردش رودخانه ای
alpheus رب النوع رودخانه
streams رودخانه ابراهه
ostiary دهانه رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
stream رودخانه ابراهه
riparian ساحل رودخانه زی
riverine سواحل رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
an open river رودخانه باز
headwater بالادست رودخانه
river bed بستر رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
potamology مبحث رودخانه ها
head stream سرچشمه رودخانه
riverbed بستر رودخانه
streamed رودخانه ابراهه
riverward بطرف رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
sluggish stream رودخانه با جریان کند
spanning پل زدن روی رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
riparian وابسته بکنار رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
chute شیب تند رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
fluvial زیست کننده در رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
basin حوزه رودخانه ابگیر
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
near bank ساحل نزدیک رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
strath بستر پهن مسیر رودخانه
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
meerscham کف دریا
meerschaum کف دریا
acajou دریا
on the sea دریا
asea در دریا
asea به دریا
at sea در دریا
bree دریا
cuttlebone کف دریا
benthos ته دریا
sea froth کف دریا
sepiolite کف دریا
holm دریا
lough اب دریا
high water line خط مد دریا
sea foam کف دریا
cuttle bone کف دریا
the wave دریا
channeling دریا
channeled دریا
channel دریا
waterscape اب دریا
high tides مد دریا
high tide مد دریا
ground کف دریا
floods رو د دریا
flooded رو د دریا
the deep دریا
the blue دریا
mere دریا
merest دریا
channels دریا
channelled دریا
main دریا
flood رو د دریا
seas دریا
sea bed کف دریا
high water مد دریا
saltwater اب دریا
d.j.'s locker ته دریا
sea foam کف آب دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com