Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
Other Matches
kago
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
synchronous
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
bedding
رختخواب
between the sheets
در رختخواب
bed
رختخواب
beds
رختخواب
abed
در رختخواب
cot
رختخواب بچگانه
cots
رختخواب بچگانه
Hit the sheets
<idiom>
[به رختخواب رفتن]
bed roll
رختخواب پیچ
hit the sack
<idiom>
به رختخواب رفتن
bedspread
چادر شب رختخواب
bedspreads
چادر شب رختخواب
turn in
<idiom>
به رختخواب رفتن
A warm and soft bed .
رختخواب گرم ونرم
genial bed
رختخواب یافراش عروسی
the quilt slipped off the bed
لحاف ازروی رختخواب
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
bunk
تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bunks
تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
hourly
ساعتی
circadian
42 ساعتی
times
ساعتی
some two hours
یک دو ساعتی
quotidian
42 ساعتی
time
ساعتی
horary
ساعتی
timed
ساعتی
timing device
ساعتی
bedclothes
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
wage compution day
دستمزد ساعتی
time bomb
بمب ساعتی
time bombs
بمب ساعتی
what time is it?
چه ساعتی است
hour circle
دایره ساعتی
what is the time?
چه ساعتی است
automatic time switch
کلید ساعتی
watch pocket
جیب ساعتی
time switch
کلید ساعتی
time lock
قفل ساعتی
time switches
کلید ساعتی
hour angle
زاویه ساعتی
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
time zone
منطقه ساعتی جهانی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
fresh breeze
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
equinoctial colure
دایره ساعتی مرجع
sidereal hour angle
زاویه ساعتی نجومی
schedule of fires
برنامه ساعتی اتشها
time zones
منطقه ساعتی جهانی
hour angle
زاویه ساعتی خورشید
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
What time do you get to work every day ?
روزها چه ساعتی سر کار می روی ؟
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
time clock
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
fresh gale
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
real time
ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
clocks
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
suspension bridges
پل اویزان
dangles
اویزان
suspension bridge
پل اویزان
dangle
اویزان
clinch
اویزان
dangled
اویزان
dangling
اویزان
clinches
اویزان
clinching
اویزان
clinched
اویزان
pensile
اویزان
pendent
اویزان
overhanging
اویزان
dangler
اویزان
penduline
اویزان
dangling
اویزان بودن
hook on
اویزان کردن
hitch tie
گره اویزان
suspension
اویزان کردن
suspension insulator
مقره اویزان
hook up
نقشه اویزان
hook-ups
نقشه اویزان
hook-up
نقشه اویزان
dangles
اویزان بودن
suspend
اویزان کردن
suspension
اویزان اویزانی
suspends
اویزان کردن
stage
نیمکت اویزان
stages
نیمکت اویزان
overhangs
اویزان بودن
suspensions
اویزان اویزانی
overhang
اویزان بودن
flappy
اویزان وگشاد
dangle
اویزان بودن
suspensions
اویزان کردن
dangled
اویزان بودن
hangs
اویزان کردن
basket tie
گره اویزان
hang
اویزان کردن
suspending
اویزان کردن
pendant switch
کلید اویزان
overhead rial
ریل اویزان
suspension bow
رکاب اویزان
monorail
ترن اویزان
monorails
ترن اویزان
lippy
پر رو دارای لب اویزان
suspension bucket
سطل اویزان
suspension ladder
نردبان اویزان
suspension cable
کابل اویزان
hanging
اویزان درحال تعلیق
dangles
اویزان کردن اویختن
overhangs
اویزان کردن یا شدن
overhang
اویزان کردن یا شدن
dangled
اویزان کردن اویختن
hanging pawns
پیادههای اویزان شطرنج
hanging scaffold
چوب بست اویزان
impendent
تهدید کننده اویزان
earlobe
قسمت اویزان گوش
acrochordon
دارای زگیل اویزان
to hand out
از پنجره اویزان کردن
dangle
اویزان کردن اویختن
sling load
بار اویزان از هواپیما
dangling
اویزان کردن اویختن
basket hitch tie
گره اویزان دو خفتی
kiting
اویزان شدن از گلایدر
chapfallen
دارای چانه اویزان
earlobes
قسمت اویزان گوش
suspends
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspending
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
suspend
اویزان شدن یا کردن اندروابودن
parasol wing
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
monkey hang
اویزان شدن ژیمناست با یک دست
machanic
کمربند ایمنی اویزان از سقف
suspension ribbon
لنت اویزان کردن نشان
hanging arrow
تیر اویزان شده به هدف
upper arm hang
اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
shags
پارچه مویی زبر اویزان بودن
shagging
پارچه مویی زبر اویزان بودن
shag
پارچه مویی زبر اویزان بودن
rosulate
روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
impend
اویزان کردن در شرف وقوع بودن
grab rope
طناب مخصوص اویزان شدن از ناو
takle
به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
flap
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
flapped
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
sky surfer
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
flaps
لبه اویزان نقاب کلاه بال زدن
hand glider
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
greenwich hour angle
زاویه ساعتی بین نصف النهارسماوی گرینویچ و نصف النهار محل
gonfalon
پرچمی که نوارهای باریک یاپرچمهای کوچک از ان اویزان است
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
hangnail
ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است
live box
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
plumb rule
ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
hung bomb
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
aweigh
تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
tackling
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackle
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackled
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackles
چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
they mingle their tears
با هم گریه می کنند
he is well spoken of
از او تعریف می کنند
PRI
پشتیبانی کنند
he warned them to obey
اطاعت کنند
My feet hurt.
پاهایم درد می کنند.
Murray code
- بیت استفاده می کنند
the trumpets blows
شیپورها صدا می کنند
they make much noise
خیلی صدا می کنند
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
they dispute about nothing
درسرهیچ نزاع می کنند
charnel house
مردگان راتوده می کنند
compatible
با هم درست کار می کنند
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
daisy chain
سومین را و... فراخوانی می کنند
i hear him complain
میشنوم که شکایت می کنند
the iron interest
کسانی که در اهن کار می کنند
fillister
رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
Those who agree,raise their hands.
موافقین دستهایشان رابلند کنند
They act after their kind.
جنس خود رفتار می کنند.
fire support coordinator
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
they are in full retreat
سخت عقب نشینی می کنند
knife board
میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
they went to r. themselves
رفتند که نامه نویسی کنند
ccd
که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
tandem
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandems
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com