Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
Other Matches
dead air
هوای راکد
warm front
جبهه هوای گرم
cold front
جبهه هوای سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
warm fronts
جبهه هوای گرم
shock front
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
frontages
ملوان جبهه جبهه
frontage
ملوان جبهه جبهه
tump
توده درختان واقع بر روی تپه توده
interface
فاصل
partitions
حد فاصل
partition
حد فاصل
interfaces
فاصل
disjunctive
فاصل
range
حد فاصل
ranged
حد فاصل
ranges
حد فاصل
line of d.
حد فاصل
midrib
خط یا برامدگی حد فاصل
frontier
خط فاصل مرزی
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
contour
خط فاصل درنقشههای رنگی
rear echelon
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
break up
حد فاصل علایم مشخصه هدف
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
half long
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
hyperon
جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
racquetball racket
راکد
inert
راکد
merest
اب راکد
standing
راکد
dulled
راکد
mere
اب راکد
latent
راکد
dulls
راکد
slack water
اب راکد
dull
راکد
resting
راکد
non moving water
اب راکد
stills
راکد
stiller
راکد
stillest
راکد
amort
راکد
still
راکد
duller
راکد
stagnant
راکد
dulling
راکد
dullest
راکد
gyroplane
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
liquid capital
سرمایه راکد
stagnated
راکد شدن
stagnate
راکد شدن
stagnates
راکد شدن
morgues
بایگانی راکد
morgue
بایگانی راکد
stagnating
راکد شدن
dead file
پرونده راکد
statgnate
راکد شدن
still
راکد همیشه
records depository
بایگانی راکد
stiller
راکد همیشه
stills
راکد همیشه
stillest
راکد همیشه
idle deposit
سپرده راکد
dead records
بایگانی راکد
dead space
فضای راکد
idle money
پول راکد
the market is dull
بازار راکد است
liquidity perference
فهرست پول راکد
lentic
وابسته به ابهای راکد
lentic
زیست کننده در ابهای راکد
stagnicolous
زندگی کننده دراب راکد
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
sinciput
جبهه
fanades
جبهه
faces
جبهه
deploys
جبهه
facades
جبهه
facade
جبهه
deploy
جبهه
vaward
جبهه
deploying
جبهه
front
جبهه
fronting
جبهه
face
جبهه
front view
جبهه
flank
جبهه
flanked
جبهه
flanking
جبهه
frontage
عرض جبهه
battle line
خط جبهه ناوها
line
جبهه جنگ
lines
جبهه جنگ
superficies
نما جبهه
out of line
خارج از خط جبهه
front
جبهه هوا
popular front
جبهه ملی
line replacement
تعویض خط جبهه
fronting
جبهه هوا
liners
سرباز خط جبهه
liner
سرباز خط جبهه
frontages
عرض جبهه
wave front
جبهه موج
front lines
خط مقدم جبهه
split
از جبهه دورافتادن
tympan
جبهه کلیسا
tympanon
جبهه کلیسا
penetration
نفوذ در جبهه
warmfront
جبهه گرم
water front
جبهه رطوبتی
tympanum
جبهه کلیسا
pockets
پیش رفتگی خط جبهه
front lines
خطوط جلو جبهه
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
wave front
جبهه امواج رادیویی
frontogenesis
ایجاد جبهه واحد
lateral control
کنترل در عرض جبهه
fronting
منادی جبهه جنگ
linesmen
سربازخط جبهه خط بان
front
منادی جبهه جنگ
pocket
پیش رفتگی خط جبهه
popular front
جبهه خلق ملی
linesman
سربازخط جبهه خط بان
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
limited objective
هدف نزدیک به جبهه دشمن
strongside
مربوط به جبهه قوی زمین
split end
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
frontolysis
زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
orthograph
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
rimrock
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
backwater
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
air blast
هوای دم
moist air
هوای تر
petticoatsfever
هوای زن
compressed air
هوای متراکم
emergency air
هوای اضطراری
passion
هوای نفس
hot blast
هوای دم داغ
heavy weather
هوای طوفانی
low air pressure
فشار هوای کم
marine climate
اب و هوای دریایی
marsh malaria
هوای مردابی
drippy
هوای گرفته
humid air
هوای نمناک
swelters
هوای گرم
humid air
هوای شرجی
sweltered
هوای گرم
swelter
هوای گرم
intake air
هوای ورودی
air breathing
هوای تنفسی
blast roasting
تشویه با هوای دم
heavy weather
هوای خراب
forced draft
هوای با فشار
foul weather
هوای خراب
broken weather
هوای بی قرار
adverse weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای نامساعد
carburetor air
هوای کاربراتور
exhaust air
هوای خروجی
circulationg air
هوای در گردش
compressed air
هوای فشرده
agglutinant
هوای التیام
open air
در هوای ازاد
secondry air
هوای ثانویه
the open
هوای ازاد
stable air
هوای پایدار
temperate climate
اب و هوای معتدل
In the open air.
در هوای آزاد.
out of doors
در هوای ازاد
liquid air
هوای مایع
air
هوای دم هوا
out of door
در هوای ازاد
raininess
هوای بارانی
airs
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
queen's weather
هوای باز
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
fair weather
دارای هوای صاف
forced draft
هوای تحت فشار
air tank
کپسول هوای غواصی
blast
هوای دم کوره بلند دم
air compressor
هوای فشرده ساز
blasts
هوای دم کوره بلند دم
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com