Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (29 milliseconds)
English
Persian
detach
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaches
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
Other Matches
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
cellular unit
هسته اصلی تشکیل دهنده یکان
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
analyzed
موشکافی کردن جداکردن
analysing
موشکافی کردن جداکردن
analyses
موشکافی کردن جداکردن
analysed
موشکافی کردن جداکردن
analyse
موشکافی کردن جداکردن
divide
پخش کردن جداکردن
abstract
جداکردن تجزیه کردن
divides
پخش کردن جداکردن
analyzes
موشکافی کردن جداکردن
analyzing
موشکافی کردن جداکردن
abstracts
جداکردن تجزیه کردن
abstracting
جداکردن تجزیه کردن
disassemble
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
regroup
دور هم جمع کردن یکان
regrouped
دور هم جمع کردن یکان
dismiss
منفصل کردن یکان مرخص
dismisses
منفصل کردن یکان مرخص
dismissing
منفصل کردن یکان مرخص
regroups
دور هم جمع کردن یکان
regrouping
دور هم جمع کردن یکان
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
suppresses
سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppressing
سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
passage of lines
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
reinforcing
در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
suppress
سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
flanking
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commanded
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flanked
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commands
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flank
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
exsind
جداکردن
disassociating
جداکردن
disassociates
جداکردن
disject
جداکردن
disassociated
جداکردن
disassociate
جداکردن
lixiviate
جداکردن
dispart
جداکردن
to break apart
جداکردن
exscind
جداکردن
disunites
جداکردن
analyze
جداکردن
dismembering
جداکردن
dissever
جداکردن
unzips
جداکردن
dissevere
جداکردن
disunited
جداکردن
isolating
جداکردن
part
جداکردن
sunder
جداکردن
isolate
جداکردن
disuniting
جداکردن
disunite
جداکردن
unzipping
جداکردن
dismembered
جداکردن
dismember
جداکردن
dissociate
جداکردن
dissociates
جداکردن
to break off
جداکردن
dissociating
جداکردن
to pull to pieces
از هم جداکردن
unzip
جداکردن
touse
جداکردن
dismembers
جداکردن
chopped
جداکردن
isolates
جداکردن
unzipped
جداکردن
chop
جداکردن
declass
جداکردن از طبقه
excerpts
برگزیدن و جداکردن
to unravel woven
[knitted]
fabric
از هم جداکردن
[الیاف]
excerpt
برگزیدن و جداکردن
excide
مجزاکردن جداکردن
to hew asunder
ازهم جداکردن
ravel
از هم جداکردن الیاف
unpick
کندن - جداکردن
leading
جداکردن سطرها
to draw out
بیرون کشیدن جداکردن
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
enisle
بصورت جزیره دراوردن جداکردن
ravel
شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ
divide
بریدن یا جداکردن به چند قیمت
separate the good ones from the bad ones.
خوبها رااز بدها جداکردن
divides
بریدن یا جداکردن به چند قیمت
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
benday
جداکردن دومنطقه بوسیله ایجادشیار بین انها
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
suppression
خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
duty with troops
در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
break
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
marlinespike
وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
breaks
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
burster
ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
keynote
نطق اصلی کردن
keynotes
نطق اصلی کردن
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
hit the high spots
<idiom>
روی نکته اصلی تمرکز کردن
to act through primary agents
به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
stapled
فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
repristinate
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
staple
فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling
فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
internal sort
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
backout
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
formation
یکان
units
یکان
singly
یکان یکان
unit
یکان
self compiling compiler
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
support command
یکان پشتیبانی
organizations
یکان قسمت
base unit
یکان مبنا
designations
اسم یکان
separates
یکان مستقل
joint command
یکان مشترک
organization
یکان قسمت
trains
بنه یکان
organizational
یکان سازمانی
parent
یکان لاحق
administrative command
یکان اداری
train
بنه یکان
service
قسمت یکان
parent
یکان اولیه
serviced
قسمت یکان
mechanized
یکان مکانیزه
frontalier
یکان مرزی
separated
یکان مستقل
trains
عقبه یکان
trained
عقبه یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com