Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
scale of weights
جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
Other Matches
scaleweight
وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
standing
موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
weight for age race
مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
ladder tournament
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
too much of a good thing
غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
manning table
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
endurance
تحمل
longanimity
تحمل
good humor
تحمل
tolerances
تحمل
toleration
تحمل
passiveness
تحمل
tolerance
تحمل
enduringness
تحمل
vasbyt
تحمل کردن
impassibility
تحمل ناپذیری
bide
تحمل کردن
sustain
تحمل کردن
sustained
تحمل کردن
sustains
تحمل کردن
suffers
تحمل کردن
weathered
تحمل یابرگزارکردن
weather
تحمل یابرگزارکردن
forbearance
تحمل امساک
suffer
تحمل کردن
suffered
تحمل کردن
dure
تحمل کردن
forbore
تحمل کرد
lie down under
تحمل کردن
sit down under
تحمل کردن
to give support to
تحمل کردن
dree
تحمل کردن
bearable
تحمل پذیر
intolerability
تحمل ناپذیری
to bear out
تحمل کردن
withstood
تحمل کردن
tolerated
تحمل کردن
tolerates
تحمل کردن
tolerating
تحمل کردن
endure
تحمل کردن
endured
تحمل کردن
intolerable
تحمل ناپذیر
keep up
تحمل کردن
defrayal
تحمل هزینه
insupportable
تحمل ناپذیر
tolerator
تحمل کننده
thole
تحمل کردن
tolerate
تحمل کردن
insufferable
تحمل ناپذیر
intolerableness
تحمل نا پذیری
withstands
تحمل کردن
intolerancy
عدم تحمل
undergoes
تحمل کردن
undergoing
تحمل کردن
undergone
تحمل کردن
withstanding
تحمل کردن
withstand
تحمل کردن
put up with
تحمل کردن
undergo
تحمل کردن
endures
تحمل کردن
intolerance
عدم تحمل
bearing capacity
فرفیت تحمل
bearing capacity
قدرت تحمل
unbearably
تحمل ناپذیر
abhide
تحمل کردن
endurable
تحمل پذیر
abiding
تحمل کننده
supportable
قابل تحمل
frustration tolerance
تحمل ناکامی
tolerable
تحمل پذیر
bearing capacity
گنجایش تحمل
impossible
[colloquial]
<adj.>
تحمل ناپذیر
beyond bearing
غیرقابل تحمل
fault tolerance
تحمل نقص
beyond bearing
تحمل ناپذیر
expected time
زمان تحمل
unbearable
تحمل ناپذیر
tolerable
قابل تحمل
tolls
تحمل خسارت
support
تحمل کردن
stand
تحمل کردن
take it
<idiom>
تحمل مشکلات
weathers
تحمل یابرگزارکردن
sufferable
تحمل پذیر
sustainable
قابل تحمل
tolling
تحمل خسارت
good humouredly
با صبر و تحمل
toll
تحمل خسارت
experiencing
تحمل کردن
experiences
تحمل کردن
experience
تحمل کردن
stomachs
اشتها تحمل کردن
fault tolerance
قدرت تحمل نقص
tolerably
بطور قابل تحمل
taxpaying capacity
تحمل کل بار مالیات
intolerably
بطور تحمل ناپذیر
borne
تحمل کرده یاشده
stress tolerance
تحمل فشار روانی
to live through something
چیزی را تحمل کردن
insupportably
بطور تحمل ناپذیر
insufferably
بطور تحمل ناپذیر
stomaching
اشتها تحمل کردن
intolerable
غیر قابل تحمل
stomached
اشتها تحمل کردن
stomach
اشتها تحمل کردن
unsustainable
<adj.>
غیر قابل تحمل
bearingly
از روی تحمل و بردباری
tolerances
حدود قابل تحمل
tolerance
حدود قابل تحمل
gameness
طاقت تحمل مصائب
intolerantly
بدون تحمل متعصبانه
breaking load
حداکثر تحمل بار
outstand
بیشتر تحمل کردن
smooth something over
<idiom>
بهتریا قابل تحمل تر شدن
bearing
قسمت تحمل کننده بار
i am out of p with it
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
bears
تاب اوردن تحمل کردن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
to suffer a loss
ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
comports
جور بودن تحمل کردن
bear
تاب اوردن تحمل کردن
comporting
جور بودن تحمل کردن
comported
جور بودن تحمل کردن
to champ the bit
چیزیرابابی صبری تحمل کردن
to sustain a loss
ضر ردادن تحمل خسارت کردن
comport
جور بودن تحمل کردن
stick
پیچ درکار تحمل کردن
forborne
دست برداشتن تحمل کردن
at the top of one's bent
تا انجا که می توان تحمل کرد
bete noire
ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
tail boom
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
ties
عضو تحمل کننده کشش
insufferable
تن در ندادنی غیر قابل تحمل
tie
عضو تحمل کننده کشش
curbed
جدول
curbing
جدول
curb
جدول
scheduled
جدول
tableau
جدول
tableaus
جدول
schedules
جدول
chart
جدول
curbs
جدول
irrigation channel
جدول
kerb=curb
جدول
charting
جدول
charted
جدول
logs
جدول
tableaux
جدول
schedule
جدول
charts
جدول
log
جدول
kerb
جدول
scale
جدول
tables
جدول
tabling
جدول
border stone
جدول
kerbs
جدول
tabled
جدول
chamfered kerb
جدول پخ
table
جدول
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
tolerance
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
tolerances
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
on line fault tolerant system
سیستم تحمل خرابی درون خطی
broad shoulders
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
unbearable
غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
overweight
تحمل وزن اضافه از طرف اسب
transients
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
unbearably
غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
character table
جدول شناسایی
table look up
مراجعه به جدول
tabularly
جدول وار
cells
خانه جدول
table look up
جستجوی جدول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com