English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (8 milliseconds)
English Persian
burble جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbled جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbles جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbling جریانهای گردابی و اشفته درسیال
Other Matches
viscous force نیرو در واحد جرم یا حجم ناشی ار برش مماسی درسیال
local currents جریانهای فوکو
foucault currents جریانهای فوکو
eddy currents جریانهای فوکو
awhirl گردابی
vortices گردابی
abysmal گردابی
vortex گردابی
swirly گردابی
abyssal گردابی
vortexes گردابی
abysmally گردابی
vortical گردابی
vortiginous گردابی
vortex drag پسای جریانهای حلقوی
wakes جریانهای حلقوی بال
waked جریانهای حلقوی بال
low level switch کلید جریانهای ضعیف
wake جریانهای حلقوی بال
whirled حرکت گردابی
vortex motion حرکت گردابی
whirling حرکت گردابی
turbulence جریان گردابی
whirl حرکت گردابی
eddy current جریان گردابی
eddy vicosity لزوجت گردابی
rip current جریان اب گردابی
whirls حرکت گردابی
eddy vicosity کندروی گردابی
vorticity حالت گردابی
counting تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counts تعداد جریانهای ضربهای شمردن
count تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counted تعداد جریانهای ضربهای شمردن
eddy current losses تلفات جریان گردابی
vortexes جریان حلقوی یا گردابی
vortex جریان حلقوی یا گردابی
vortices جریان حلقوی یا گردابی
turbolence chamber اطاق جریان گردابی
diapositive تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد
rheometer الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
conical flow تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
common flow afterburner توربوفن تقویت شده [که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
turbulent اشفته
garbled اشفته
disturbed اشفته
frenzied اشفته
tumultuary اشفته
upset اشفته
messy اشفته
upsets اشفته
perturbate اشفته
turbulant اشفته
flickering اشفته
upsetting اشفته
inquiet اشفته
chaotic اشفته
berserk اشفته
turbulent flow جریان اشفته
word salad اشفته گویی
higgledy piggledy اشفته ونامرتب
to put in a flutter اشفته کردن
sleave وضع اشفته
roil اشفته کردن
puzzleheaded اشفته خیال
phrenetic شوریده اشفته
pertub اشفته کردن
over anxious اشفته مضطرب
embrangle اشفته کردن
vexatious اشفته مضطرب
distempered اشفته ناخوش
mess اشفته کردن
disordered بی ترتیب اشفته
unsettled اشفته مختل
fouler نخ ماهیگیری اشفته
embroils اشفته کردن
embroiling اشفته کردن
embroiled اشفته کردن
embroil اشفته کردن
foulest نخ ماهیگیری اشفته
fouls نخ ماهیگیری اشفته
fouled نخ ماهیگیری اشفته
foul نخ ماهیگیری اشفته
dishevelled اشفته نامرتب
puzzle اشفته کردن
puzzles اشفته کردن
berserker اشفته ازجادررفته
disheveled اشفته نامرتب
frenetic اتشی اشفته
harrows اشفته کردن
harrow اشفته کردن
puzzling اشفته کردن
messes اشفته کردن
to be in a flutter سراسیمه یا اشفته بودن
furibund اشفته ازجادر رفته
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
whitewater قسمت اشفته موج شکسته
distractedly اشفته وار ازروی حیرت
pie چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
snafu اشفته بودن درهم وبرهم کردن
pies چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
electrodynamics شاخهای از علم فیزیک که درباره اثرات جریان برق برمعناطیس یا روی جریانهای الکتریکی دیگر یاروی خودشان بحث میکند
flea flicker پاس اشفته برای گیج کردن حریف
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
cumulus ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
dishevel ژولیده کردن اشفته کردن
upset اشفته کردن مضطرب کردن
upsetting اشفته کردن مضطرب کردن
put out تهیه کردن اشفته کردن
flummox اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxed اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxes اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxing اشفته کردن مغشوش کردن
upsets اشفته کردن مضطرب کردن
pertubative اشفته سازنده مضطرب سازنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com