Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
reflux
جریان برگشت مایع برگردان
Other Matches
return current
جریان برگشت
return flow
جریان برگشت
pascal's law
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
liquid liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع- مایع
revers
برگردان
lapel
برگردان
refraining
برگردان
round head
برگردان
refrains
برگردان
lapels
برگردان
transpose
برگردان
transposing
برگردان
refrained
برگردان
translation
برگردان
translations
برگردان
jetties
اب برگردان
refrain
برگردان
transposes
برگردان
jetty
اب برگردان
transter picture
عکس برگردان
lapels
برگردان یقه
lapel
برگردان یقه
turtlenecks
یقه برگردان
tilting ladle
پاتیل برگردان
responsory
تهلیل برگردان
skip car
بشکه ی برگردان
emetic resin
تریاک برگردان
decalccomania
عکس برگردان
frequency inversion
برگردان فرکانس
burthen
باربری برگردان
antiphon
سرود برگردان
turn over
برگردان تعویض
lapelled
یقه برگردان
decalcomania
عکس برگردان
turtleneck
یقه برگردان
transpose matrix
ماتریس برگردان
repetend
رقم بازگردنده برگردان
double reverse
شوت برگردان به دروازه
hook service
سرویس برگردان والیبال
transter
سندواگذاری عکس برگردان
pcv
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
This is its Persian rendering ( translation) .
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
roundelay
تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
liquids
مایع
liquid
مایع
fluidal
مایع
fulidal
مایع
aneroid
بی مایع
anti icing fluid
مایع ضد یخ
steepest
مایع
water
مایع
watered
مایع
watering
مایع
waters
مایع
steep
مایع
liquid/gas separator
مایع
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
returning
برگشت
recoveries
برگشت
recovery
برگشت
recoiled
برگشت
capsizal
برگشت
returns
برگشت
relapsing
برگشت
relapse
برگشت
relapses
برگشت
relapsed
برگشت
returned
برگشت
drawbacks
برگشت
drawback
برگشت
regression
برگشت
turnaround
برگشت
turnarounds
برگشت
reversals
برگشت
revert
برگشت
return
برگشت
reversal
برگشت
veer
برگشت
upturn
برگشت
recoils
برگشت
recoiling
برگشت
recoil
برگشت
reverts
برگشت
reverting
برگشت
reverted
برگشت
turnrounds
برگشت
recrudescence
برگشت
retrocession
برگشت
retrogression
برگشت
tergiversation
برگشت
right of reversion
برگشت
return line
خط برگشت
turnover
برگشت
veered
برگشت
turnabout
برگشت
turnabouts
برگشت
recrvdescence
برگشت
regression line
خط برگشت
d.c. restoration
برگشت دی سی
reoccur
برگشت
regurgitation
برگشت
d.c. reinsertion
برگشت سی دی
retrocedence
برگشت
reflux
برگشت
refluence
برگشت
back water
برگشت اب
recurrenge
برگشت
veers
برگشت
silicate of soda
شیشه مایع
sodium metasilicate
شیشه مایع
semifluid
نیم مایع
semiliquid
مایع چسبنده
semiliquid
مایع غلیظ
semiliquid
نیمه مایع
sealing liquid
مایع اب بندی
liquidity index
اندیس مایع
dissolving
<adj.>
مایع محلل
sodium silicate
شیشه مایع
soluble glass
شیشه مایع
spinal fluid
مایع نخاعی
glue
چسب مایع
solvents
مایع محلل
solvent
<adj.>
مایع محلل
resolvent
<adj.>
مایع محلل
fluids
مایع متحرک
fluid
مایع متحرک
subaqueous
زیر مایع
vitrous humor
مایع زجاجیه
glues
چسب مایع
liquid crystals
کریستال مایع
liquid crystal
کریستال مایع
gluing
چسب مایع
glueing
چسب مایع
liquid foundation
کرم مایع
water glass
شیشه مایع
cutback bitumen
قیر مایع
liquefaction
مایع شدن
liquefied gas
گاز مایع
absorption liquid
مایع جذب
liquid gas
گاز مایع
liquescence
مایع شدگی
liquescent
مایع شونده
liquid air
هوای مایع
liquefaction
تبدیل به مایع
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
liquefacient
مایع کننده
cryogenic liquid
مایع سرمازا
deicer
مایع ضدیخ
developer liquid
مایع فهور
pool cathode
کاتد مایع
furfuraldehyde
مایع الدئیدی
battery liquid
مایع باتری
liquid propellant
خرج مایع
grume
مایع چسبناک
liquid ammonia
امونیاک مایع
liquid exygen
اکسیژن مایع
liquid fuel
سوخت مایع
lox
اکسیژن مایع
mercury pool tube
لامپ مایع
pool cathode tube
لامپ مایع
pool tube
لامپ مایع
out back
چسب مایع
paraffin oil
پارافین مایع
pool rectifier
لامپ مایع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com