English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
induced field current جریان تحریک القاء شده
Search result with all words
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
Other Matches
light induction القاء تحریک نوری
induced current جریان القاء شده
inducing current جریان القاء شده
capacitor start induction motor موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
exciting current جریان تحریک
energizing current جریان تحریک
drive current جریان تحریک
magnetic hysteresis angle زاویه فاز جریان تحریک کننده
self excited تحریک شده توسط جریان دینام
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
inductance القاء
inducing القاء
infusion القاء
induced القاء
cross talk القاء
infusions القاء
induce القاء
induces القاء
implantation القاء
defeasance القاء
inductions القاء
excitation القاء
induction القاء
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
excite القاء کردن
magnetic induction القاء مغناطیسی
induction method طرز القاء
inducts القاء کردن
inspiration وحی القاء
inducting القاء کردن
inducted القاء کردن
induct القاء کردن
intinction ریزش القاء
induction برقراری القاء
implant القاء کردن
excitant وسیله القاء
inductions برقراری القاء
magnetic retenivity القاء رماننس
excites القاء کردن
inductance ضریب القاء
defeasible قابل القاء
self induction خود القاء
inspire القاء کردن
induce القاء کردن
visual induction القاء دیداری
implants القاء کردن
non inductive عدم القاء
induces القاء کردن
induce in القاء شدن در
inductor واسطه القاء
inducing القاء کردن
induce in القاء کردن در
autosuggestion القاء بنفس
suggestions پیشنهاد القاء
inspires القاء کردن
implanted القاء کردن
implanting القاء کردن
induced القاء کردن
inductive action اثر القاء
suggestion پیشنهاد القاء
induction circuit مدار القاء کننده
infused القاء کردن بر انگیختن
infusing القاء کردن بر انگیختن
infuses القاء کردن بر انگیختن
induction in air القاء یا اندوکسیون در هوا
infuse القاء کردن بر انگیختن
inductance فرفیت القاء مغناطیسی
induced drag پسای القاء شده
induced field میدان القاء شده
induced charge بار القاء شده
induced magnetism مغناطیس القاء شده
induced noise پارازیت القاء شده
induced oscillation نوسان القاء شده
illusion of space القاء خاصیت فضایی
induced radioactivity رادیواکتیویته القاء شده
instil doubts into one's mind القاء شبهه کردن
antenna inductance القاء گری انتن
induced velocity سرعت القاء شده
induced voltage ولتاژ القاء شده
induced magnetic field میدان مغناطیسی القاء شده
induced electromotive force نیروی الکتروموتوری القاء شده
induced conductivity قابلیت هدایت القاء شده
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
irritation تحریک
provcation تحریک
afterdischarge رد تحریک
incitement تحریک
provacation تحریک
stimulus تحریک
provocations تحریک
provocation تحریک
excitements تحریک
agitation تحریک
excitation تحریک
incitation تحریک
inanition تحریک
boil تحریک
boiled تحریک
snit تحریک
kiaugh تحریک
boils تحریک
excitement تحریک
stimuli تحریک
suasion تحریک
impulsion تحریک
impulsions تحریک
stimulation تحریک
irritations تحریک
fomentation تحریک
persuasion تحریک
persuasions تحریک
instigation تحریک
brain stimulation تحریک مغز
inirritable تحریک ناپذیر
cortical stimulation تحریک مغز
provocative تحریک امیز
motivating تحریک کردن
motivates تحریک کردن
motivated تحریک کردن
stir up تحریک کردن
irritability تحریک پذیری
drivers مرحله تحریک
natural excitation تحریک طبیعی
radiation excitation تحریک تابشی
raise تحریک کردن
mechanical stimulation تحریک مکانیکی
raises تحریک کردن
inspirit تحریک کردن
animations تحریک سرزندگی
over excitation تحریک بیش از حد
animation تحریک سرزندگی
innervation تحریک عصب
excitable تحریک پذیر
excitable قابل تحریک
irritable تحریک پذیر
driver مرحله تحریک
persuasible تحریک شدنی
motivate تحریک کردن
aroused تحریک کردن
energized تحریک شده
stimulate تحریک کردن
stimulated تحریک کردن
stimulates تحریک کردن
excite تحریک کردن
excites تحریک کردن
provoke تحریک کردن
arouse تحریک کردن
foments تحریک کردن
fomenting تحریک کردن
fomented تحریک کردن
fret تحریک تهییج
arouses تحریک کردن
arousing تحریک کردن
agitate تحریک کردن
agitates تحریک کردن
fillip وسیله تحریک
fillip تحریک کردن
fillips وسیله تحریک
knock-ups تحریک کردن
knock-up تحریک کردن
knock up تحریک کردن
fillips تحریک کردن
foment تحریک کردن
provoked تحریک کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com