English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
Other Matches
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
coulomb's law نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
voltage ratio نسبت ولتاژ
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
forward current جریان ولتاژ مستقیم
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
He is distantly related to us . نسبت دوری با ما دارد
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
He is distantly related to me . بامن نسبت دوری دارد
mechanical percentage حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nonlinear مدار الکترونیکی که خروجی آن نسبت به ورودی خط ی تغییر نمیکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
chrles' law در گازهای کامل یا ایده ال در فشار ثابت دما و حجم نسبت مستقیم دارند
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
circuits وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
circuit وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
oblique weir در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
proportional spacing سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
wein law طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
back نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
backs نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
forward voltage ولتاژ مستقیم
forward resistance مقاومت مستقیم
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
circuit voltage ولتاژ مدار
circuit resistance مقاومت مدار
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
series resistor مقاومت ورودی مدار
in connexion with نسبت به
respect نسبت
formats نسبت
respects نسبت
than نسبت به
bearing نسبت
with respect to نسبت به
format نسبت
proportion نسبت
In what proportion ? به چه نسبت ؟
ratios نسبت
In the ration lf one to ten . به نسبت یک به ده
cognation نسبت
ratio نسبت
proportions نسبت
uncross نسبت
in regard to نسبت به
as compared to نسبت به
quotient نسبت
quotients نسبت
to تا نسبت به
in relation to نسبت به
in respect of به نسبت
in respect of نسبت به
in the ratio of به نسبت
rapport نسبت
proportional به نسبت
relational نسبت
t ratio نسبت تی
towards نسبت به
rates نسبت
in proprotion to نسبت به
relation نسبت
in regard of نسبت به
rate نسبت
the rat of to نسبت دو به سه
apropos of نسبت به
kinship نسبت
polygonal voltage of a polyphase system ولتاژ چند ضلعی مدار چندفاز
pulse اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulsed اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
diametral voltage of a polyphase system ولتاژ قطری مدار چند فاز
potential اختلاف ولتاژ بین دو نقط ه مدار
credit نسبت دادن
two's complement متمم نسبت به دو
transmissivity نسبت فرافرستی
rates اندازه نسبت
stress ratio نسبت تنش
hit ratio نسبت اصابت
concentration ratio نسبت تمرکز
credited نسبت دادن
crediting نسبت دادن
credits نسبت دادن
acidity coefficient نسبت اکسیژن
control ratio نسبت فرمان
water cement ratio نسبت اب و سیمان
abundance ratio نسبت فراوانی
absorption ratio نسبت جذب
regards باره نسبت
relation رابطه نسبت
oxygen ration نسبت اکسیژن
contact ratio نسبت تماس
strength ratio نسبت استحکام
ionic ratio نسبت یونی
inverse ratio نسبت معکوس
affine نسبت ازدواجی
affine نسبت سلبی
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
advalorem به نسبت قیمت
activity ratio نسبت فعالیت
regarded باره نسبت
void ratio نسبت منفذها
attribution نسبت دادن
velocity ratio نسبت سرعت
magnetogyric ratio نسبت ژیرومغناطیس
there is nothing wanting چیزی کم نسبت
impedance ratio نسبت امپدانس
toward بطرف نسبت به
attribute نسبت دادن
in d. of با بی اعتنایی نسبت به
bypass ratio نسبت کنارگذاری
imputable نسبت دادنی
viscosity ratio نسبت گرانروی
impluse ratio نسبت ایمپولز
impluse ratio نسبت ضربه
ten's complement متمم نسبت به 01
imputation نسبت دادن
attributes نسبت دادن
us نسبت بما
liquidity ratio نسبت نقدینگی
aspect ratio نسبت دید
aspect ratio نسبت تصویر
aspect ratio نسبت صفحه
ascribable نسبت دادنی
abundance نسبت فراوانی
transformation ratio نسبت تبدیل
regard باره نسبت
rate اندازه نسبت
visibility نسبت دید
lay to نسبت دادن به
assion نسبت دادن
bear on نسبت داشتن
baud rate نسبت باود
to behave toward رفتارکردن نسبت به
to do by رفتارکردن نسبت به
to put down نسبت دادن
attributing نسبت دادن
image ratio نسبت تصویر
compression ratio نسبت تراکم
scalling factor نسبت اشل
transformer ratio نسبت مبدل
recycle ratio نسبت بازگردانی
recycling ratio نسبت بازگردانی
reduction ratio نسبت کاهش
self relative نسبت بخود
selection ratio نسبت گزینش
porosity نسبت روزنه ها
factor proportion نسبت عوامل
ratio of transformer نسبت مبدل
sensitivity ratio نسبت حساسیت
settlement ratio نسبت نشست
current ratio نسبت جاری
error ratio نسبت خطا
price ratio نسبت قیمت
distribution ratio نسبت توزیع
ratio detector اشکارساز نسبت
scale down به نسبت ثابت
saving ratio نسبت پس انداز
ascribe نسبت دادن
deposit ratio نسبت سپرده
favouritism مساعدت نسبت به
blood نسبت خویشاوندی
one's complement متمم نسبت به یک
relativization نسبت دادن
operating ratio نسبت عملیاتی
feedback ratio نسبت پس خوراند
correspondingly بهمان نسبت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com