Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
crosscurrent
جریان متقاطع
Other Matches
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
crisscross
متقاطع
crossest
متقاطع
intercepter
متقاطع
traversing
متقاطع
traversing
خط متقاطع
traverses
متقاطع
traverses
خط متقاطع
traversed
متقاطع
traversed
خط متقاطع
traverse
متقاطع
traverse
خط متقاطع
crosses
متقاطع
thwartwise
متقاطع
transverse
متقاطع
crossover
متقاطع
cross
متقاطع
crosser
متقاطع
intersecting
متقاطع
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
crosshatching
هاشورزنی متقاطع
secant
خط قاطع متقاطع
unresolved corners
حاشیه متقاطع
intersecting
قوسی متقاطع
cross fire
اتشبار متقاطع
cross hatch
هاشور متقاطع
cross wires
سیمهای متقاطع
cross fire
اتش متقاطع
crossrail
ریل متقاطع
diagonal
سیم بر متقاطع
interconversion
تبدیل متقاطع
transverse section
برش متقاطع
interlacing arches
طاقهای متقاطع
secant line
خط متقاطع
[ریاضی]
cross-section
سطح متقاطع
closed traverse
خطوط متقاطع
groined vault
طاق متقاطع
cross-sections
سطح متقاطع
cross bearings
سمتهای متقاطع
transversely
بطوراریب یا متقاطع
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
thwartwise
بطور متقاطع اریب
charade
جدول کلمات متقاطع
built up crossing
قطعه ریل متقاطع
word square
جدول کلمات متقاطع
crossword puzzle
جدول کلمات متقاطع
interlacing arch
طاق های متقاطع
cross elasticity of demand
کشش متقاطع تقاضا
coefficient of cross elasticity
ضریب کشش متقاطع
inweave
درهم متقاطع کردن
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
criss-crossed
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses
بهطور متقاطع حرکت کردن
to an overthwart
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
cross buck
حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
at an overthwart
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
crossover
متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
interlacing arches
طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
crossbones
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
autotomic
متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomous
متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
cross
قطع کردن متقاطع کردن
crosser
قطع کردن متقاطع کردن
crossest
قطع کردن متقاطع کردن
crosses
قطع کردن متقاطع کردن
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
tide
جریان
conducted
جریان
affluxion
جریان
against the stream
بر ضد جریان اب
current
جریان
total current
جریان کل
courses
جریان
effluvium
جریان
twayblade
جریان
coursed
جریان
income
جریان
course
جریان
afflux
جریان
actions
جریان
gush
جریان
rede
جریان
going
جریان
gushed
جریان
gushes
جریان
line of flow
خط جریان
rheostome
جریان بر
action
جریان
conducts
جریان
conducting
جریان
flush
جریان
flushes
جریان
processes
جریان
flushing
جریان
process
جریان
insets
جریان
conduct
جریان
inset
جریان
runoff
جریان
proceeding
جریان
flows
جریان
in hand
در جریان
flow line
خط جریان
flowline
خط جریان
stream
جریان
flowed
جریان
circulations
جریان
circulation
جریان
afoot
در جریان
fluor
جریان
flow
جریان
streamed
جریان اب
in the air
<idiom>
جریان
streams
جریان اب
streams
جریان
streamed
جریان
currents
جریان
stream
جریان اب
flow limit
حد جریان
magnetic current
جریان مغناطیسی
magnetizing current
جریان مغناطیس گر
luminous flux
جریان نور
fusing current
جریان ذوب
free flow
جریان ازاد
convection current
جریان همرفتی
magnetic flux
جریان مغناطیسی
low current
جریان ضعیف
cooling water circulation
جریان اب سرد
convectional current
جریان قراردادی
counter current
جریان متقابل
free stream
جریان ازاد
conventional current
جریان قراردادی
crest value
جریان بیشینه
peak value
جریان بیشینه
flow method
روش جریان
flow of expenditure
جریان هزینه
cromwell current
جریان اب کرامول
flowmeter
جریان سنج
flowlines
خطوط جریان
flow of production
جریان تولید
flow of income
جریان درامد
money flow
جریان پول
fluidmeter
جریان سنج
load current
جریان بار
flow lines
خطوط جریان
cretical flow
جریان بحرانی
flow meter
جریان سنج
ignition current
جریان احتراق
critical flow
جریان بحرانی
imaginary current
جریان راکتیو
impluse
ضربه جریان
weak current
جریان ضعیف
flow net
شبکه جریان
ground ball
توپ در جریان
blennorhaea
جریان مخاط
blennorhagia
جریان مخاط
blood stream
جریان خون
molecular flow
جریان مولکولی
mixed flow
جریان مرکب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com