Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (20 milliseconds)
English
Persian
heating current
جریان گرم کننده
Search result with all words
baffle
منحرف کننده جریان سیال
baffled
منحرف کننده جریان سیال
baffles
منحرف کننده جریان سیال
baffling
منحرف کننده جریان سیال
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
invisible
مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
collecting ring
حلقه جمع کننده جریان
current breaker
کلید قطع کننده جریان
impluse circuit breaker
کلید قطع کننده جریان
current limiter
محدود کننده جریان
embolus
جسم مسدود کننده جریان خون
grid current tester
ازمایش کننده جریان شبکه
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
inlet guide vane
تیغههای خنک کننده جریان ورودی
interchange current
جریان متعادل کننده
magnetic hysteresis angle
زاویه فاز جریان تحریک کننده
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
maximum current circuit breaker
کلید قطع کننده جریان حداکثر
Other Matches
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
insulators
جدا کننده عایق کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
line of flow
خط جریان
current
جریان
currents
جریان
flow
جریان
flow limit
حد جریان
course
جریان
coursed
جریان
courses
جریان
total current
جریان کل
rheostome
جریان بر
processes
جریان
twayblade
جریان
income
جریان
flowed
جریان
flows
جریان
circulation
جریان
flushing
جریان
flushes
جریان
afoot
در جریان
flush
جریان
insets
جریان
stream
جریان
stream
جریان اب
streamed
جریان
streamed
جریان اب
going
جریان
conduct
جریان
rede
جریان
circulations
جریان
gushes
جریان
gushed
جریان
gush
جریان
flowline
خط جریان
tide
جریان
fluor
جریان
conducts
جریان
conducting
جریان
conducted
جریان
streams
جریان اب
in hand
در جریان
affluxion
جریان
afflux
جریان
flow line
خط جریان
against the stream
بر ضد جریان اب
streams
جریان
process
جریان
effluvium
جریان
actions
جریان
action
جریان
proceeding
جریان
runoff
جریان
in the air
<idiom>
جریان
inset
جریان
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
reactive current
جریان هرز
reactive current
جریان واکنشی
flow control
کنترل جریان
axial flow
جریان خطی
reactive current
جریان راکتیو
reactive current
جریان کور
background current
جریان زمینه
eddying
جریان متلاطم
blennorhaea
جریان مخاط
bleeder current
جریان پرکردن
bleeder current
جریان فراری
damped current
جریان میرا
dark current
جریان تاریک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com