Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
to seek a position
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
Other Matches
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
herborize
جستجوی گیاه کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
to search
گشتن
[جستجو کردن]
goggle
چپ نگاه کردن گشتن
goggled
چپ نگاه کردن گشتن
goggling
چپ نگاه کردن گشتن
foraging
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
پی علف گشتن کاوش کردن
forages
پی علف گشتن کاوش کردن
foraged
پی علف گشتن کاوش کردن
utility
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
circuit
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
to outflank an army
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
surf
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
in search of
در جستجوی
after
در جستجوی
sequential search
جستجوی ترتیبی
table look up
جستجوی جدول
binary chop
جستجوی دودویی
the search of
جستجوی چیزی
area search
جستجوی ناحیه
dichotomizing search
جستجوی دوقسمتی
fibonacci search
جستجوی فیبوناچی
dichotomizing search
جستجوی دو حالته
linear search
جستجوی خطی
dichotomizing search
جستجوی دورستهای
chaining search
جستجوی زنجیرهای
area search
جستجوی دامنهای
pervestigation
جستجوی کامل
perquisition
جستجوی کامل
area search
جستجوی ناحیهای
global search
جستجوی سراسری
binary search
جستجوی دودوئی
backward search
جستجوی پسرو
head seek time
زمان جستجوی هد
binary search
جستجوی دوتایی
parallel search storage
انباره جستجوی موازی
multifile search
جستجوی چند پروندهای
full text searching
جستجوی تمام متن
optimum tree search
جستجوی بهینه درخت
rummage up
با جستجوی زیاد در اوردن
rummage out
با جستجوی زیاد در اوردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
hits
جستجوی موفق در پایگاه داده
hitting
جستجوی موفق در پایگاه داده
hit
جستجوی موفق در پایگاه داده
hunting
فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
free WAIS
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
primming
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
overpersuade
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
searches
جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
retrospective search
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
searched
جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searchingly
جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search
جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
whitewash
سفید کاری کردن ماست مالی کردن
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
chaining
جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
binary look up
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
fullest
انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
search and replace
جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
full
انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
list
لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
stucco
گچ کاری کردن
habitual way of doing anything
کردن کاری
recondition
نو کاری کردن
reconditioned
نو کاری کردن
reconditions
نو کاری کردن
strangle
ول گشتن
searchingly
گشتن
seeking
گشتن
to muck a bout
ول گشتن
hang around
ول گشتن
putters
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
ول گشتن
searched
گشتن
puttered
ول گشتن
search
گشتن
swivel
گشتن
searches
گشتن
putter
ول گشتن
swivels
گشتن
to poke a bout
ول گشتن
swivelled
گشتن
slosh
ول گشتن
puttering
ول گشتن
go about
گشتن
seach
گشتن
sloshing
ول گشتن
to knock about
ول گشتن
seek
گشتن
roaming
گشتن
to fool about
ول گشتن
roamed
گشتن
to go about
گشتن
roams
گشتن
sloshes
ول گشتن
seeks
گشتن
roam
گشتن
garden
درخت کاری کردن باغبانی کردن
enforce
مجبور کردن وادار کردن به کاری
prime
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
gardens
درخت کاری کردن باغبانی کردن
engrave
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
primed
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
enforced
مجبور کردن وادار کردن به کاری
primes
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
engraved
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraves
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
gardened
درخت کاری کردن باغبانی کردن
enforces
مجبور کردن وادار کردن به کاری
mess
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
messes
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
enforcing
مجبور کردن وادار کردن به کاری
viewed
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
view
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
flourish
زینت کاری کردن
flourished
زینت کاری کردن
flourishes
زینت کاری کردن
plasters
گچ کاری کردن اندود
to intervene in an affair
در کاری مداخله کردن
manipulation
دست کاری کردن
stunting
شیرین کاری کردن
stunts
شیرین کاری کردن
mind to do a thing
متمایل کردن به کاری
to start out to do something
قصد کاری را کردن
plaster
گچ کاری کردن اندود
lubrication
روغن کاری کردن
carve
کنده کاری کردن
stunt
شیرین کاری کردن
shyster
دغل کاری کردن
inlays
خاتم کاری کردن
rodeo
سوار کاری کردن
carvings
کنده کاری کردن
the proper time to do a thing
برای کردن کاری
inlay
خاتم کاری کردن
keen set for doing anything
ارزومند کردن کاری
carves
کنده کاری کردن
carved
کنده کاری کردن
rodeos
سوار کاری کردن
purfle
منبت کاری کردن
To perform a feat.
شیرین کاری کردن
keen set for doing anything
مشتاق کردن کاری
splay
منبت کاری کردن
hammered
چکش کاری کردن
calker
بتونه کاری کردن
to brush over
دست کاری کردن
spackle
بتونه کاری کردن
blackjack
مجبوربانجام کاری کردن
adventurism
اقدام به کاری کردن
hammer
چکش کاری کردن
To do something on purpose ( deliberately ).
از قصد کاری را کردن
go near to do something
تقریبا کاری را کردن
enamel
مینا کاری کردن
splaying
منبت کاری کردن
splays
منبت کاری کردن
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .
محکم کاری کردن
refashion
دست کاری کردن
contract
مقاطعه کاری کردن
granulate
چکش کاری کردن
inlaying
خاتم کاری کردن
splayed
منبت کاری کردن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
to touch up
دست کاری کردن
hammers
چکش کاری کردن
To look for a pretext ( an excuse ).
پی بهانه گشتن
to draw blank
گشتن وچیزی
to fish in troubled waters
پی بازاراشفته گشتن
fossick
خوب گشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com