Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
Other Matches
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
dressing rooms
اطاق ویژه ارایش
dressing room
اطاق ویژه ارایش
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
dressed up to the nines
هفت قلم ارایش کرده
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
bookend
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
no show
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
ornamentally
برای ارایش
toilet cover
رو میزی برای میز ارایش
palor
اطاق برای گفتگو خصوصی
lethal chamber
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
willowware
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
jobot
توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
sculleries
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
first offender
کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
first offenders
کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
turboprop
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
They have come out with a new gimmick to attract customers .
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
DR DOS
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
assists
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
assisting
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisted
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assist
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
footwarmer
فرف اب گرم که در اطاق راه اهن برای گرم کردن پامیگذارند
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
boxlike
جعبهای
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
compartment marking
سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
box rheostat
رئوستای جعبهای
box anneal
التهاب جعبهای
pung
سورتمه جعبهای
cavity resonator
همنواگر جعبهای
box palet
پالت جعبهای
sense probe
مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
cavity magnetron
ماگنترون با همنواگرهای جعبهای
output resonator
همنواگر جعبهای خروجی
input resonator
همنواگر جعبهای ورودی
buncher
همنواگر جعبهای ورودی
box magazine
خشاب جعبهای شکل
cradle dynamometer
توان سنج جعبهای
catcher
همنواگر جعبهای خروجی
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
head-shrinkers
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
pung
در سورتمه جعبهای سوار شدن
XNS
پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
jack in the box
جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
jack-in-the-box
جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
jack-in-the-boxes
جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
lardoon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
flexowriter
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
beanie
یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
contiguous
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
petasus
یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
biretta
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
inverted commas
نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
democratic comiteism
سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
utopiannism
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
wiring
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
contrast
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboards
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboard
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
therein
دران
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
offing
دران نزدیکی ها
therabout
دران حدود
thereabout
دران حدود
slideway
راهی که دران سر
orphrey
سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
therewith
دران هنگام بدانوسیله
then
انگاه دران هنگام
nautch
که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review
دران روا نیست
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
heaths
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
heath
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
bearbaiting
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
lyophobic
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
coulisse
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
isocracy
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
he is a proficient that art
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
registering
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
toilet
ارایش
toilets
ارایش
toilette
ارایش
finery
ارایش
head piece
ارایش
atactic
بی ارایش
inflorescence
ارایش
attack pattern
ارایش تک
grooming
ارایش
arrangment
ارایش
embellishments
ارایش
head tire
ارایش مو
coiffures
ارایش مو
headdresses
ارایش سر
arrangements
ارایش
formation
ارایش
arrangement
ارایش
ornamentation
ارایش
parergon
ارایش
embellishment
ارایش
arramgement
ارایش
habiliment
ارایش
flower piece
ارایش گل
inornate
بی ارایش
head-dresses
ارایش سر
mountings
ارایش
mounting
ارایش
decor
ارایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com