Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
English
Persian
matching
جفتگری منطبق
Other Matches
coupling
جفتگری
transformer coupling
جفتگری با مبدل
direct coupling
جفتگری مستقیم
impedance coupling
جفتگری با ناگذرایی
close coupling
جفتگری قوی
capacitive coupling
جفتگری خازنی
inductive coupling
جفتگری القایی
loose coupling
جفتگری ضعیف
resistance coupling
جفتگری مقاومتی
coupling probe
میله جفتگری
r c coupling
جفتگری مقاومتی
resistance capacitive coupling
جفتگری مقاومتی
overcoupled transformer
مبدل با جفتگری انشقاقی
impulse starter coupling
جفتگری ضربه ساز
identic
منطبق با
coincident
منطبق
synchronization
منطبق همگامی
congurous
جور منطبق
superpose
منطبق کردن با
nomological
منطبق با قانون
matching diaphragm
دیافراگم منطبق
registers
منطبق کردن
coinciding
منطبق شدن
register
منطبق کردن
registering
منطبق کردن
coincide
منطبق شدن
coincided
منطبق شدن
coincides
منطبق شدن
accomodate
منطبق کردن
conformable
منطبق شدنی مطیع
collimate
منطبق کردن خطوط
fiducial marks
علایم منطبق شونده در صفحه رادار
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
halving
نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
biaxial deformation
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
suits
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suited
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suit
منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com