Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
English
Persian
fore
جلوی قایق
Search result with all words
bow
قسمت جلوی قایق
bowed
قسمت جلوی قایق
bowing
قسمت جلوی قایق
bows
قسمت جلوی قایق
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
afterleech
بادبان جلوی قایق
foresheets
فضای جلوی قایق
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
Other Matches
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
frontward
جلوی
former
جلوی
feont
جلوی
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
sincipital
واقع در جلوی سر
fore
جلوی درجلو
in the way
جلوی راه
prior
پیشین جلوی
forwarded
جلوی گستاخ
before my very eyes
جلوی چشمهایم
at the fore
در جلوی کشتی
forward
جلوی گستاخ
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
forward echelon
رده جلوی نبرد
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
anticum
جرز جلوی معبد
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
deck
سکوی جلوی تانک
decked
سکوی جلوی تانک
decks
سکوی جلوی تانک
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
cambers
انحنای جلوی اسکی
head sail
بادبان جلوی دکل
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
camber
انحنای جلوی اسکی
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
prowords
کلمات جلوی جملات
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
forward area
منطقه جلوی رزم
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
to let rip
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
ark
قایق
boat tail
دم قایق
boats
قایق
barged
قایق
bilge
کف قایق
ferry boat
قایق
boatdeck
پل قایق
caique
قایق
lighters
قایق
lighter
قایق
barge
قایق
barges
قایق
outboard
قایق
boat
قایق
to sail avessel
راندن قایق
seaboat
قایق ترابری
night boat
قایق اماده
assault boat
قایق هجومی
chief of boat
فرمانده قایق
powerboats
قایق موتوری
powerboat
قایق موتوری
service craft
قایق گشتی
ferrying
قایق موتوری
ferry
قایق موتوری
beaching gear
سرسره قایق
galley
اشپزخانه قایق
safety boat
قایق نجات
life float
قایق نجات
chief of boat
سکانی قایق
coble
قایق پارویی
centerboarder
قایق تیردار
gripe
بند قایق
tumbrel
قایق ته صاف
gripe
تسمه قایق
tumbril
قایق ته صاف
center board
ته قایق بادبانی
catboat
قایق تک بادبان
coxswain
سکان قایق
yachting
قایق رانی
four
قایق 4 نفره
crash boat
قایق نجات
canoeist
قایق ران
capsize
برگشتن قایق
boat skids
گهواره قایق
soling
قایق با 3 سرنشین
lighters
قایق باری
sloop
قایق جنگی
boat gang
نگهبان قایق
lighter
قایق بارکش
lighter
قایق باری
boat tail
پاشنه قایق
aft
عقب قایق
boat call
مخابره با قایق
boat hails
شناسایی قایق
sloop
قایق یک دکله
boat-hooks
چنگک قایق
pulling boat
قایق پارویی
boat hook
هوک قایق
boat pool
حوضچه قایق
boat hook
چنگک قایق
boat-hook
هوک قایق
lighters
قایق بارکش
boat plug
پیته قایق
boat-hook
چنگک قایق
boat painter
طناب قایق
boat boom
بوم قایق
aboard
روی قایق
capsized
برگشتن قایق
dinghies
قایق تفریحی
sailing boats
قایق بادبانی
sailing boat
قایق بادبانی
piragua
قایق ته پهن
capsizes
برگشتن قایق
by the stern
قایق سربالا در اب
capsizing
برگشتن قایق
landing craft raiding
قایق هجومی
dinghy
قایق تفریحی
boat-hooks
هوک قایق
ladders
پلکان قایق
sterns
عقب قایق
sternest
عقب قایق
sterner
عقب قایق
stern
عقب قایق
boat anchor
لنگر قایق
boat work
قایق بری
boat your oars
پارو به قایق
ladder
پلکان قایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com