English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
infantryman جمعی پیاده نظام
infantrymen جمعی پیاده نظام
Other Matches
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
skirmisher پیاده نظام
foot infantry پیاده نظام
infantry پیاده نظام
dogface سرباز پیاده نظام
infantryman سرباز پیاده نظام
dough boy سرباز پیاده نظام
janizary سرباز پیاده نظام
infantrymen سرباز پیاده نظام
grabby نفر پیاده نظام
infantry رسته پیاده نظام
foot soldier سرباز پیاده نظام
light infantry پیاده نظام سبک
doughboy سرباز پیاده نظام
foot guards پیاده نظام های انگلستان
air infantry پیاده نظام محمول هوایی
janissary ینی چری سرباز پیاده نظام
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
accompanying fire اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
The infantry attacked in waves . پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
plural جمعی
masses جمعی
collective bargaining جمعی
collective جمعی
massing جمعی
additives جمعی
additive جمعی
aggregative جمعی
mass جمعی
gunner جمعی توپخانه
mass hysteria هیستری جمعی
collective agreement توافق جمعی
collective behavior رفتار جمعی
aggregate function عمل جمعی
collective goods کالاهای جمعی
mass communication ارتباط جمعی
social دسته جمعی
mass education اموزش جمعی
collective mind ذهن جمعی
cumulative error خطای جمعی
scrutin deliste رای جمعی
in chorus دسته جمعی
gunners جمعی توپخانه
mass contagion سرایت جمعی
en masse دسته جمعی
sum term لفظ جمعی
ensembles دسته جمعی
sum check مقابله جمعی
processional دسته جمعی
collective bargaining معامله جمعی
collective ownership مالکیت جمعی
communal دسته جمعی
collective self reliance خوداتکائی جمعی
collective unconscious ناهشیار جمعی
collective responsibility مسئوولیت جمعی
ensemble دسته جمعی
collectedness جمعی حواس
processional سروددسته جمعی
collective دسته جمعی
in company دسته جمعی
collective liability بدهی جمعی
collective protection حفافت جمعی
aggregate operator عملگر جمعی
all together دسته جمعی
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
volleys شلیک بطوردسته جمعی
picnicked دسته جمعی خوردن
genocide کشتار دسته جمعی
picnic گردش دسته جمعی
volley bombing شلیک دسته جمعی
permanent party جمعی دایمی یکان
volleying شلیک بطوردسته جمعی
picnics گردش دسته جمعی
picnics دسته جمعی خوردن
power play حمله دسته جمعی
volley شلیک بطوردسته جمعی
procession حرکت دسته جمعی
picnic دسته جمعی خوردن
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
processions حرکت دسته جمعی
collective security تامین دسته جمعی
ingrow بطور دسته جمعی
paratroopers جمعی یکان چترباز
paratrooper جمعی یکان چترباز
in mass بطور دسته جمعی
salvoes فریاد دسته جمعی
salvo فریاد دسته جمعی
collective fire اتش دسته جمعی
poll اخذرای دسته جمعی
gang punch منگنه دسته جمعی
mass media وسایل ارتباط جمعی
polled اخذرای دسته جمعی
polls اخذرای دسته جمعی
certes خاطر جمعی تحقیق
teamwork کار دسته جمعی
picnicked گردش دسته جمعی
volleyed شلیک بطوردسته جمعی
parade تظاهرات عملیات دسته جمعی
social decrement کاهش ناشی از کار جمعی
paraded تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades تظاهرات عملیات دسته جمعی
gangs دسته جمعی عمل کردن
callective note بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
synergism کار توام ودسته جمعی
fluttering بال زنی دسته جمعی
social increment افزایش ناشی از کار جمعی
flutters بال زنی دسته جمعی
fluttered بال زنی دسته جمعی
flutter بال زنی دسته جمعی
formicary زندگی دسته جمعی موریانه
formicarm زندگی دسته جمعی موریانه
scot ant lot جریمه یامالیات دسته جمعی
gang days روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gang دسته جمعی عمل کردن
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
anthems سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
collective جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
collectivism وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
part song آواز دسته جمعی بدون ساز
faux pas اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
gaffe اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
terpsichore رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
embarrassing clanger [British E] اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
anthem سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
convocation جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
gang week هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choirs بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
chucked سه نظام
chuck سه نظام
left d. نظام به چپ
chucks سه نظام
trend نظام
military نظام
systems نظام
system نظام
trends نظام
to go on a picnic بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
head stock راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
litany مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
phonology نظام صوتی
delusional system نظام هذیانی
cutter chuck سه نظام فرز
musculature نظام عضلانی
miniature system خرده نظام
mixed system نظام مختلط
modern system نظام جدید
mnemonic system نظام یادیار
cavalry سواره نظام
modern system نظام نوین
filing system نظام بایگانی
military service نظام وفیفه
price system نظام قیمتی
price system نظام قیمت
factory system نظام کارخانهای
educational system نظام اموزشی
economic system نظام اقتصادی
dynamic system نظام پویا
dual price system نظام دو قیمتی
drill chuck سه نظام مته
double standard نظام دو معیاری
communism نظام اشتراکی
feudalism نظام زمینداری
open system نظام باز
conscription نظام وفیفه
credit system نظام اعتباری
conversational system نظام محاورهای
communist system نظام کمونیستی
man power مشمولین نظام
binary system نظام دو نمادی
barter system نظام تهاتری
barter system نظام پایاپای
banking system نظام بانکداری
hand operated chuck سه نظام دستی
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
action system نظام عمل
accounting system نظام حسابداری
incentive system نظام تشویقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com