English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
winglike جناح وار جناح مانند
Other Matches
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
flank جناح
left جناح چپ
aisle جناح
winging جناح
aisles جناح
flanked جناح
flanking جناح
wing جناح
shouldering جناح
left flank جناح چپ
shoulders جناح
shouldered جناح
shoulder جناح
pinna جناح
right-wingers جناح راستی
right winger جناح راستی
pitch diameter قطر جناح
right wing of army جناح یمین
flanked دامنه جناح
right flank جناح راست
rightism جناح راستی
right wing جناح راست
right-wing جناح راست
left wing of army جناح یسار
flank دامنه جناح
transept جناح کلیسا
transepts جناح کلیسا
rightist جناح راستی
flanking دامنه جناح
right-winger جناح راستی
rightists جناح راستی
flanker مهاجم جناح
litotes خفض جناح
vans بال جناح
self depreciation حفض جناح
left-wingers جناح چپی
left-winger جناح چپی
disposed flank جناح باز
van بال جناح
left-wing مربوط به جناح چپ
left wing مربوط به جناح چپ
cross from a flank عبوراز یک جناح
left winger جناح چپی
flanker بازیگر مهاجم در جناح
flank crossing عبوراز جناح دشمن
flankerback بازیگر میانی جناح
queen's wing جناح وزیر شطرنج
queen side جناح وزیر شطرنج
by the left or right flank به جناح راست یا چپ ناو
cross from a flank یک جناح را دور زدن
wing تیپ هوایی جناح
king's wing جناح شاه شطرنج
king side جناح شاه شطرنج
winging تیپ هوایی جناح
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
flank crossing دور زدن جناح دشمن
exposed در معرض دید جناح باز
algenib گاما- فرس جناح الفرس
disposed flank جناح مکشوف جوانب باز
out flanking دور زننده احاطه کننده جناح
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
right شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righting شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
moslem league اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
gamma pegasi جنب الفرس جناح الفرس
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
analogue مانند
string نخ مانند
analog مانند
and so on و مانند ان
unprecedentedly بی مانند
unprecedented بی مانند
inimitable بی مانند
lambdoid مانند
anthoid گل مانند
impish جن مانند
analogues مانند
filiform نخ مانند
aquiform اب مانند
goatish بز مانند
similar مانند
plumose پر مانند
floriform گل مانند
reedier نی مانند
liplike لب مانند
unequalled بی مانند
fulidal اب مانند
frothy کف مانند
toughest پی مانند
tougher پی مانند
unparalleled بی مانند
reediest نی مانند
reedy نی مانند
after the example of مانند
simulant مانند
fluty نی مانند
similiar مانند
penniform پر مانند
plumelike پر مانند
incomparable بی مانند
feathery پر مانند
tough پی مانند
pipelike نی مانند
capitate مانند سر
foggiest مانند مه
foggy مانند مه
vide مانند
icily یخ مانند
as مانند
near- مانند
neared مانند
nearer مانند
nearest مانند
nearing مانند
foggier مانند مه
inapproachable بی مانند
capillaceous مانند نخ
without an e. بی مانند
womanlike زن مانند
blotchy لک مانند
uniquely بی مانند
unique بی مانند
etc و مانند آن
unapproachable بی مانند
mammilliform مانند
mammilary مانند
near مانند
nears مانند
encephaloid مخ مانند
unequaled بی مانند
tendinous بی مانند
thready نخ مانند
castellated دژ مانند
etcetera و مانند ان
analogous مانند
arundinaceous نی مانند
gypsiferous گچ مانند
argillaceous رس مانند
argillaceous گل مانند
myrtle formed اس مانند
threadlike نخ مانند
gladiate شمشیر مانند
grasslike علف مانند
lactescent شیر مانند
gasiform بخار مانند
ke lighning مانند برق
ghostlike شبح مانند
insectile حشره مانند
inimitably بطوربی مانند
graminaceous علف مانند
gemmy گوهر مانند
gelatiniform دلمه مانند
godlike خدا مانند
lamblkin بره مانند
lamblike بره مانند
hamiform قلاب مانند
guttiform قطره مانند
januslike جانوس مانند
ghostlike روح مانند
ghosty شبح مانند
haematoid خون مانند
haemoid خون مانند
ghosty روح مانند
gummiferous صمغ مانند
herbescent گیاه مانند
herblike گیاه مانند
graniform دانه مانند
granuliform دانه مانند
granitic خارا مانند
in his own similitude مانند خودش
hyaline شیشه مانند
hoggish خوک مانند
herby مانند بوته
plantlike گیاه مانند
giantlike غول مانند
phyline برگ مانند
deltoideus مانند دال
dendriform مانند درخت
dermatoid پوست مانند
parchmenty پوست مانند
dermoid پوست مانند
dermoidal پوست مانند
digitiform انگشت مانند
discoid صفحه مانند
discoid قرص مانند
discoidal صفحه مانند
discoidal قرص مانند
disklike صفحه مانند
dollish عروسک مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com