Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
wood craft
جنگل شناسی از لحاظ شکار
Other Matches
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
actaeon
اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
mineralogically
از لحاظ کان شناسی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
geologically
از لحاظ زمین شناسی
silvics
جنگل شناسی
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
purlieu
زمینی که وقتی جزو جنگل بوده و هنوزمشمول قانون جنگل ها میباشد
agrosylvopastoral system
سیستم کشت و جنگل و مرتع سازگان کشت و چرا و جنگل
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
viewpoint
لحاظ
point of view
لحاظ
viewpoints
لحاظ
in the light of
از لحاظ
with the view of
از لحاظ
with a view to
از لحاظ
perspectives
لحاظ
points of view
لحاظ
perspective
لحاظ
every way
از هر لحاظ
for purposes of
از لحاظ
sanitarily
از لحاظ بهداشت
exofficio
از لحاظ سمت
sexually
از لحاظ جنس
municipally
از لحاظ شهرداری
qualitatively
از لحاظ کیفیت
of
از طرف از لحاظ
orthographically
از لحاظ املا
pro forma
از لحاظ فاهر
for brevity's sake
از لحاظ اختصار
economically
از لحاظ اقتصاد
phases
لحاظ پایه
phased
لحاظ پایه
phase
لحاظ پایه
from an economical standpoint
از لحاظ اقتصاد
surgically
از لحاظ جراحی
in all respects
ازهر لحاظ
medically
از لحاظ طبی
materialistically
از لحاظ مادیت
socially
از لحاظ اجتماعی
nationally
از لحاظ ملی
professionally
از لحاظ پیشه
technically speaking
از لحاظ فنی
theologically
از لحاظ الهیات
politically
از لحاظ سیاسی
militarily
از لحاظ نظامی
juristically
از لحاظ حقوقی
juridically
از لحاظ حقوقی
juridically
از لحاظ قضائی
criminally
از لحاظ جنائی
modally
از لحاظ چگونگی
in every respect
ازهر لحاظ
morbid anatomy
از لحاظ ناخوشی
to all intents and purposes
ازهر لحاظ
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
theoretically
از لحاظ فرض علمی
strategically
از لحاظ سوق الجیشی
nautically
از لحاظ کشتی رانی
politically involved
از لحاظ سیاسی پرتحرک
politically active
از لحاظ سیاسی پرتحرک
on principle
از لحاظ قیود اخلاقی
hierarchically
از لحاظ رئیسی و مرئوسی
internationally
از لحاظ بین المللی
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
lateral meniscus
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
ornamentally
از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr
از لحاظ تزئین میناب زینت
exofficio
از لحاظ تصدی مقام و غیره
symmetry allowed reaction
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
nutrient
ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrients
ماده مقوی از لحاظ غذایی
baseball throw
مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
to rely on somebody for your income
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
popularly
از لحاظ توده مردم بزبان ساده
woodland
جنگل
surcharge of common
یا جنگل
sylviculture
جنگل
silviculture
جنگل
woodlands
جنگل
forest
جنگل
forests
جنگل
jungle
جنگل
weald
جنگل
timberland
جنگل
jungles
جنگل
greenwood
جنگل
Mentally retarded children.
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
afforestment
جنگل سازی
sylvan
ساکن جنگل
clearing of jungle
پاکسازی جنگل
wood
جنگل چوبی
sylviculture
احداث جنگل
silenus
الهه جنگل
woodsy
ساکن جنگل
dryad
عروس جنگل
mangrove forest
جنگل مردابی
xyloid
جنگل دار
rangers
جنگل بان
afforestation
جنگل سازی
afforestation
جنگل کاری
silvicolous
جنگل نشین
forestation
احداث جنگل
forest laws
قوانین جنگل
ranger
جنگل بان
afforestation
احداث جنگل
forestation
وسعت جنگل
silviculture
احداث جنگل
silviculture
پرورش جنگل
steppe forest
جنگل جلگهای
reforestation
احیای جنگل
nemoral
جنگل نشین
woodsy
مربوط به جنگل
wildwood
جنگل خودرو
woody
جنگل دار
pinetum
جنگل کاج
wildwood
جنگل طبیعی
deforestation
جنگل زدایی
rainforests
جنگل بارانی
rainforest
جنگل بارانی
forester
جنگل نشین
jungled
جنگل دار
foresters
جنگل نشین
mangrove forest
جنگل ماندابی
silvicolous
ساکن جنگل
jungly
جنگل دار
wood nymph
حوری جنگل
woodless
بی درخت بی جنگل
woodman
جنگل نشین
exegeses
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
cleaned
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleanest
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
clean
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleans
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
glades
فضای میان جنگل
silviculturist
ویژه گر پرورش جنگل
forest
تبدیل به جنگل کردن
glades
سبزه میان جنگل
glade
سبزه میان جنگل
forestry
احداث جنگل جنگلداری
glade
فضای میان جنگل
tropical rainforest
جنگل بارانی گرمسیری
timberland
جنگل چوب الواری
bushwacking
در جنگل از بیراهه رفتن
silvicultural
وابسته بپرورش جنگل
selva
جنگل بارانی گرمسیری
cloud forest
جنگل بلند مه الود
vert
گیاه سبز در جنگل
conifer forest
جنگل سوزنی برگ
woodnote
صدای حیوانات جنگل
forests
تبدیل به جنگل کردن
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
unlimited
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
glade
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
sylvopastoral
طرح ریزی جنگل و مرتع
impark
در پارک یا جنگل محصور کردن
tree farm
محوطه درخت کاری جنگل
boreal forest
جنگل سوزنی برگ شمالی
glades
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
pinery
جنگل کاج گرمخانه اناناس
smokechaser
مامور اتش نشانی جنگل
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
neurologic
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology
گونه شناسی نوع شناسی
kinematics
حرکت شناسی جنبش شناسی
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rape
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
chaparral
بلوط کوتاه وهمیشه بهار جنگل
raped
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
rapes
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
raping
شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
wind shake
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
duff
سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
woodlot
منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
historcicism
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
robin hood
رابین هود یاغی جنگل نشین و جوانمرد انگلیسی
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
gameless
بی شکار
gamey
پر از شکار
chased
شکار
venery
شکار
quarries
شکار
chevy
شکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com