English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
registries جواز کشتی محضر
registry جواز کشتی محضر
Other Matches
bill of loading جواز کشتی
registry جواز ثبت کشتی
registries جواز ثبت کشتی
registries محضر
registry محضر
notary office محضر
natary public's office محضر
canonry محضر شرع
accommodating خوش محضر
notary public صاحب محضر
to marry at a registry office در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
habeas corpus میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
licence جواز
licences جواز
passed جواز
permits جواز
permitting جواز
passes جواز
pass جواز
sanctions جواز
revocability جواز
patents جواز
patenting جواز
patent جواز
immunity جواز
permit جواز
laissez passer جواز
licensing جواز
indult جواز
license جواز
licenses جواز
sanctioned جواز
sanction جواز
sanctioning جواز
patented جواز
licensee صاحب جواز
permit پروانه جواز
permits پروانه جواز
conduct safe جواز امان
permitting پروانه جواز
licensing جواز شغل
pass جواز گذرنامه
licenses جواز شغل
licenses پروانه جواز
canonicity جواز شرعی
residence permit جواز اقامت
plevin جواز امان
permit holder صاحب جواز
licencee دارنده جواز
kashruth حالت جواز
kashrut حالت جواز
justifiability جواز شرعی
import licence جواز واردات
licences جواز شغل
licences پروانه جواز
licence جواز شغل
passed جواز گذرنامه
licensees صاحب جواز
passes جواز گذرنامه
paper جواز پروانه
papered جواز پروانه
papering جواز پروانه
papers جواز پروانه
licence پروانه جواز
impermissibility عدم جواز
licensing پروانه جواز
immediacy قرب جواز
safe conducts جواز امان
passports جواز سفر
safe conduct جواز امان
permit of residence جواز اقامت
safe-conducts جواز امان
permission to reside جواز اقامت
license پروانه جواز
license جواز شغل
permission to stay جواز اقامت
passport جواز سفر
licencor اعطاء کننده جواز
licensor اعطاء کننده جواز
licentiate دارای جواز لیسانسیه
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
licensee صاحب جواز یا امتیاز
licensees صاحب جواز یا امتیاز
student residence permit جواز اقامت دانشجوئی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
licensee صاحب جواز دارنده پروانه
licensees صاحب جواز دارنده پروانه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
patent medicine داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicines داروی دارای جواز وزارت بهداری
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
stratosphere طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
export licence جواز صدور مجوز صدور
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
vessels کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
wrestling کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
by water با کشتی
carina کشتی
vessel کشتی
on board a ship در کشتی
hulks کشتی
hulk کشتی
collier کشتی
ships کشتی
on shipboard در کشتی
foreship سر کشتی
boarded کشتی
board کشتی
carinae کشتی
flattest پل کشتی
on the water در کشتی
on the sea در کشتی
ship کشتی
flat پل کشتی
deck پل کشتی
aft در پس کشتی
bottoms کشتی
bottom کشتی
argo کشتی
catch کشتی کج
ship haven یک کش کشتی
bilge اب ته کشتی
ark کشتی
puppis کشتی دم
decked پل کشتی
decks پل کشتی
afloat در کشتی
patrolling کشتی اکتشافی
patrolled کشتی اکتشافی
deck gang ملوان پل کشتی
battleships کشتی جنگی
bos'n افسر کشتی
commondo ship کشتی نیروبر
patrols کشتی اکتشافی
flagship کشتی دریادار
flagships کشتی دریادار
cutwater دماغه کشتی
wreck کشتی شکستگی
shipwrecks کشتی شکستگی
deadman مهاربند کشتی
cook house اشپزخانه کشتی
wrestling کشتی گیری
sterner عقب کشتی
coxswain مباشر کشتی
stern عقب کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
ferry boat کشتی گذاره
fire ship کشتی اتش زن
wrecks کشتی شکستگی
bulkhead تیغه در کشتی
flag ship کشتی پیشرو
flying dutchman شبح کشتی
foreship دماغه کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com