Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English
Persian
keet
جوجه مرغ شاخدار
Other Matches
brood
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
cuspidate
شاخدار
rousing
شاخدار
cornuted
شاخدار
cuspidated
شاخدار
cusped
شاخدار
horned
شاخدار
staghorn
موت شاخدار
guinea fowl
مرغ شاخدار
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
fairy tales
دروغ شاخدار
fairy tale
دروغ شاخدار
pintado
مرغ شاخدار
cowfish
یکجورماهی شاخدار
guinea hen
مرغ شاخدار
gig lamps
عینک شاخدار
thumper
دروغ شاخدار
horned design
طرح شاخدار
[یا شاخ گوزن]
foot and mouth
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
broods
جوجه
squealer
جوجه
squab
جوجه
brood
جوجه
birds
جوجه
bird
جوجه
cygnets
جوجه قو
cygnet
جوجه قو
chick
جوجه
brooded
جوجه
owlet
جوجه جغد
gosling
جوجه غاز
goslings
جوجه غاز
hedgehog
جوجه تیغی
hatch
جوجه گیر ی
hedgehogs
جوجه تیغی
hatcher
جوجه گیر
eaglet
جوجه عقاب
dovelet
جوجه کبوتر
roosters
جوجه خروس
flapper
جوجه اردک
budding poet
جوجه شاعر
rooster
جوجه خروس
peachick
جوجه طاووس
nestlings
جوجه اشیانه
nestling
جوجه اشیانه
hatched
جوجه گیر ی
hatches
جوجه گیر ی
falconet
جوجه باز
cockerel
جوجه خروس
cockerels
جوجه خروس
duckling
جوجه اردک
ducklings
جوجه اردک
chicken
جوجه مرغ
chickens
جوجه مرغ
incubation
جوجه کشی
chicken feed
غذای جوجه
turkey poult
جوجه بوقلمون
duckling
جوجه مرغابی
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
ugly duckling
<idiom>
جوجه اردک زشت
porcupiny
مانند جوجه تیغی
porcupinish
مانند جوجه تیغی
hatcher
اسباب جوجه گیری
hedge hog
ارمجی جوجه تیغی
polt
جوجه ماکیان وامثال ان
porcupine ant eater
جوجه تیغی استرالیا
poult
جوجه مرغ و بوقلمون
incubators
ماشین جوجه کشی
incubating
جوجه کشی کردن
incubates
جوجه کشی کردن
incubated
جوجه کشی کردن
incubate
جوجه کشی کردن
pipers
جوجه کبوتر لوله کش
piper
جوجه کبوتر لوله کش
incubator
ماشین جوجه کشی
Dont count your chickens before they are hatched.
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Don't count your chickens before they are hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
quills
تیغ جوجه تیغی قلم پر
to hatch out
[egg]
بیرون آمدن جوجه
[از تخم]
Don't count your chickens before they're hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
urchin
بچه شیطان جوجه تیغی
urchins
بچه شیطان جوجه تیغی
hatchling
جوجه سراز تخم دراورده
porcupine
جوجه تیغی خارپشت کوهی
quill
تیغ جوجه تیغی قلم پر
porcupines
جوجه تیغی خارپشت کوهی
fledgeling
مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
Black sheep
جوجه اردک زشت
[اصطلاح روزمره]
hatch
تخم دادن جوجه بیرون امدن
broiler
بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
echidna
جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
hatched
تخم دادن جوجه بیرون امدن
fledglings
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgling
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
hatches
تخم دادن جوجه بیرون امدن
to d. a chinken
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
spine
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spines
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
down
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com