Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
English
Persian
auxiliary memory
حافظ کمکی
Other Matches
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
preserver
حافظ
shields
حافظ
shield
حافظ
retentive
حافظ
keepers
حافظ
patrons
حافظ
hip pad
حافظ
keeper
حافظ
patron
حافظ
cheerio
خدا حافظ
adieu
خدا حافظ
adieus
خدا حافظ
so long
خدا حافظ
adieux
خدا حافظ
bye bye
خدا حافظ
fare you well
خدا حافظ
aloha
خدا حافظ
good bye
خدا حافظ
bon voyage
خدا حافظ
good by
خدا حافظ بدرود
random access memory
[RAM]
module
گذاره حافظ انتخابی
tension adjuster
حافظ کشش طناب
neuroglia
بافت حافظ عصب
God bless
[you]
!
خدا حافظ
[واژه کهنه]
fare thee well
خوش باش خدا حافظ
bolsters
تکیه گاه حافظ دهانه پل
lorica
پوسته سخت حافظ جانوران
maecenas
حامی و حافظ علم وادب
bolstered
تکیه گاه حافظ دهانه پل
bolster
تکیه گاه حافظ دهانه پل
mainsheet
طناب حافظ بادبان اصلی
international peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
polyzoarium
کلنی مرجانی یا استخوان بندی حافظ ان
totemist
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
lar
نام یکی از ارواح حافظ خانه
totemite
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
mnemonics
دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
utilidor
لوله حافظ سیم یا لولههای فلزی
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
subsidiary
کمکی
subsidiaries
کمکی
auxiliaries
کمکی
auxiliary
کمکی
ancillary
کمکی
supplementary
کمکی
secondary
کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
auxiliary view
نمای کمکی
back up frequency
فرکانس کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
intermediate grid
شبکه کمکی
interpole
قطب کمکی
coprocessor
پردازنده کمکی
interpoles
قطبهای کمکی
commutating pole
قطب کمکی
by pass valve
شیر کمکی
relieving arch
طاق کمکی
boostes transformer
ترانسفورماتور کمکی
boostes pump
پمپ کمکی
booster pump
پمپ کمکی
booster magneto
دینام کمکی
communicating pole
قطب کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary ego
خود کمکی
artificial antenna
انتن کمکی
artificial aids
وسایل کمکی
relieving tackle
تاکل کمکی
auxiliaries
امدادی کمکی
split pole motor
موتور کمکی
slack variable
متغیر کمکی
accommodator
کارگر کمکی
prony motor
موتور کمکی
auxiliary
امدادی کمکی
accessory
لوازم کمکی
sabot
خرج کمکی
remedial measure
اندازه کمکی
dummy antenna
انتن کمکی
reserve accumulator
انباره کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
auxiliary base line
باز کمکی
user interface
میانجی کمکی
operating supplies
مواد کمکی
utilitu program
برنامه کمکی
sabot
خرج موشکی کمکی
igniter pad
کیسه خرج کمکی
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
undelete utility
برنامه کمکی احیاء
interpole motor
موتور با قطب کمکی
kedge anchor
لنگر کمکی ناو
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
mace utilities
برنامه کمکی میس
pitman
عضو گروه کمکی
lee helm
سکان کمکی ناو
layshaft
محور دندانه کمکی
table utility
برنامه کمکی جدولی
I can't help it.
<idiom>
من نمیتونم کمکی کنم.
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
aiding
کمک وسایل کمکی
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
wills
فعل کمکی "خواهم "
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
guiding
عضلات کمکی مجاور
afforce
نیروی کمکی فرستادن به
accessory cells
یاخته های کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
aided
کمک وسایل کمکی
willed
فعل کمکی "خواهم "
will
فعل کمکی "خواهم "
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
backup utility
برنامه کمکی پشتیبان
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
build-ups
نیروی کمکی تقویت نیروها
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
build-up
نیروی کمکی تقویت نیروها
build up
نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
ingot feeder head
مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm glad I could help.
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
communicating pole winding
سیم پیچی قطب کمکی
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
file conversion utility
برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
My hands are tied.
<idiom>
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
banderillero
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
help
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
helps
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
registers
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road
راه دستیابی راه کمکی
ignition anode
اند کمکی اند احتراق
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com