Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
spin state
حالت اسپین
Other Matches
spin spin coupling
جفت شدن اسپین- اسپین
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
high spin
پر اسپین
spin
اسپین
spins
اسپین
low spin
کم اسپین
spin decoupling
واشدن اسپین
electron spin
اسپین الکترون
spin coupling
جفت شدن اسپین
electron spin resonance
رزونانس اسپین الکترون
spin paired
اسپین زوج شده
spins
فشردن سرد اسپین
spin lattice intraction
بر هم کنش اسپین شبکه
spin
فشردن سرد اسپین
spin paired complex
کمپلکس اسپین زوج شده
spin angular momentum
اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin orbit coupling
جفت شدن اسپین- اوربیتال
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
predicament
حالت
attitude
حالت
situations
حالت
situation
حالت
queasiness
حالت قی
cases
حالت
disposition
حالت
self
حالت
manner
حالت
estate
حالت
estates
حالت
line condition
حالت خط
predicaments
حالت
expressions
حالت
expression
حالت
if
حالت
attitudes
حالت
febricity
حالت تب
postures
حالت
pyreticosis
حالت تب
tempers
حالت
fettle
حالت
glass eyed
بی حالت
stance
حالت
temper
حالت
tempered
حالت
postured
حالت
ill conditioned
بد حالت
feverishness
حالت تب
make
حالت
makes
حالت
idiocrasy
حالت
posture
حالت
posturing
حالت
temperament
حالت
state-
حالت
phase
حالت
unexpressive
بی حالت
temperaments
حالت
stated
حالت
state
حالت
mood
حالت
phased
حالت
stating
حالت
condition
حالت
grain
حالت
case
حالت
stances
حالت
moods
حالت
states
حالت
phases
حالت
status
حالت
defensive
حالت تدافع
ignition condition
حالت احتراق
final state
حالت پایانی
heat proof quality
حالت نسوزی
idle position
حالت سکون
humanness
حالت انسانیت
iciness
حالت یخی
i.c.
حالت اولیه
idiocrasy
حالت مخصوص
incipience
حالت نخستین
defensively
حالت دفاعی
lethargically
با حالت سبات
limit state
حالت حدی
fluidity
حالت مایعی
domesticity
حالت اهلی
possessives
حالت اضافه
possessive
حالت اضافه
thirstily
با حالت تشنگی
linearity
حالت طولی
liquid state
حالت مایع
locative
حالت مکانی
dative
حالت برایی
glassy state
حالت شیشهای
kashruth
حالت جواز
kashrut
حالت جواز
jussive
حالت امری
defensively
با حالت تدافع
nervousness
حالت عصبانی
in a state of depression
در حالت افسردگی
in form
خوش حالت
inactive status
حالت انتساب
crudely
در حالت خامی
incipincy
حالت نخستین
resilience
حالت ارتجاعی
initial state
حالت اغازی
input mode
حالت ورودی
insert mode
حالت درج
isopiestic
حالت فشارمتعادل
conversational mode
حالت محاورهای
energy state
حالت انرژی
circumstantiality
حالت وکیفیت
circuit opening
حالت مدارباز
childishness
حالت بچگی
equation of state
معادله حالت
equilibrium state
حالت تعادل
erectness
حالت عمودی
exceptional case
حالت استثنایی
chararcter mode
حالت دخشهای
excited state
حالت برانگیخته
burst mode
حالت پیوسته
expressive eyes
چشمان با حالت
borderline state
حالت مرزی
balminess
حالت مرهمی
eigenstate
حالت انرژی
colloidal state
حالت کلوییدی
eburnation
حالت عاجی
continuum state
حالت پیوستار
corresponding state
حالت متنافر
counterpoise
حالت تعادل
creaminess
حالت سرشیری
deadness
حالت مرده
deliverable state
در حالت تحویل
deplorble condltion
حالت زار
doubtfulness
حالت تردید
doughiness
حالت خمیری
downiness
حالت کرکی
mode indicator
نشانگر حالت
drinking bout
حالت مستی
drive state
حالت سائقی
drowsihead
حالت نیمخواب
facial expression
حالت چهره
free wheeling
حالت خلاصی
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
acedia
حالت خ-لسه
accidentalness
حالت اتفاقی
vitreus state
حالت شیشهای
goutiness
حالت نقرسی
grittiness
حالت شنی
accusative
حالت مفعولی
ground state
حالت پایه
hang over
حالت خماری
command mode
حالت فرماندهی
sulkily
با حالت قهر
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
conjugality
حالت زناشویی
affectedly
با حالت بخودگرفته
febile
دارای حالت تب
balanced state
حالت متعادل
balanced state
حالت متوازن
feminineness
حالت زنانه
feminity
حالت زنانه
balanced state
حالت تعادل
automatism
حالت خودکاری
atilt
با حالت حمله
arborescence
حالت شاخهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com