English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
vascularity حالت اوندی
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
vascular اوندی
vasculose اوندی
vasiform اوندی
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
stele استوانه اوندی
stela استوانه اوندی
pteridophyta نهانزاد اوندی
pteridophyte نهانزاد اوندی
vascular tissue بافت اوندی
wood ray انشعاب اوندی چوب
wood ray شعاع اوندی چوبی
stelar دارای استوانه اوندی
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
tempers حالت
manner حالت
expressions حالت
temper حالت
expression حالت
disposition حالت
situation حالت
attitude حالت
attitudes حالت
situations حالت
tempered حالت
queasiness حالت قی
pyreticosis حالت تب
idiocrasy حالت
posture حالت
postured حالت
postures حالت
posturing حالت
fettle حالت
glass eyed بی حالت
feverishness حالت تب
febricity حالت تب
phase حالت
phased حالت
phases حالت
moods حالت
ill conditioned بد حالت
line condition حالت خط
estates حالت
case حالت
cases حالت
self حالت
stances حالت
predicament حالت
predicaments حالت
estate حالت
if حالت
make حالت
makes حالت
mood حالت
unexpressive بی حالت
status حالت
grain حالت
stated حالت
stance حالت
state- حالت
stating حالت
condition حالت
temperament حالت
temperaments حالت
state حالت
states حالت
grittiness حالت شنی
goutiness حالت نقرسی
vitreus state حالت شیشهای
excited state حالت برانگیخته
glassy state حالت شیشهای
gas phase حالت گازی
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
expressive eyes چشمان با حالت
facial expression حالت چهره
febile دارای حالت تب
feminineness حالت زنانه
feminity حالت زنانه
final state حالت پایانی
free wheeling حالت خلاصی
fugitiveness حالت شخص
equilibrium state حالت تعادل
ground state حالت پایه
hang over حالت خماری
in form خوش حالت
inactive status حالت انتساب
incipience حالت نخستین
incipincy حالت نخستین
initial state حالت اغازی
input mode حالت ورودی
insert mode حالت درج
jussive حالت امری
kashrut حالت جواز
kashruth حالت جواز
lethargically با حالت سبات
isopiestic حالت فشارمتعادل
childishness حالت بچگی
heat proof quality حالت نسوزی
humanness حالت انسانیت
i.c. حالت اولیه
iciness حالت یخی
idiocrasy حالت مخصوص
idle position حالت سکون
ignition condition حالت احتراق
in a state of depression در حالت افسردگی
limit state حالت حدی
Lucky you! <idiom> خوش به حالت!
sulkily با حالت قهر
accusative حالت مفعولی
accidentalness حالت اتفاقی
acedia حالت خ-لسه
worst-case scenario بدترین حالت
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
affectedly با حالت بخودگرفته
affectivity حالت عاطفی
amentia حالت هذیان
worst case scenario بدترین حالت
answer mode حالت جواب
answer mode حالت پاسخ
antisepsis حالت ضد عفونی
genitive حالت اضافه
defensive حالت تدافع
dative حالت برایی
thirstily با حالت تشنگی
possessive حالت اضافه
possessives حالت اضافه
domesticity حالت اهلی
fluidity حالت مایعی
resilience حالت ارتجاعی
crudely در حالت خامی
nervousness حالت عصبانی
defensively با حالت تدافع
defensively حالت دفاعی
arborescence حالت شاخهای
atilt با حالت حمله
automatism حالت خودکاری
corresponding state حالت متنافر
counterpoise حالت تعادل
creaminess حالت سرشیری
deadness حالت مرده
deliverable state در حالت تحویل
deplorble condltion حالت زار
doubtfulness حالت تردید
doughiness حالت خمیری
downiness حالت کرکی
drinking bout حالت مستی
drive state حالت سائقی
drowsihead حالت نیمخواب
eburnation حالت عاجی
eigenstate حالت انرژی
energy state حالت انرژی
conversational mode حالت محاورهای
continuum state حالت پیوستار
conjugality حالت زناشویی
balanced state حالت تعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت متعادل
balminess حالت مرهمی
borderline state حالت مرزی
burst mode حالت پیوسته
chararcter mode حالت دخشهای
circuit opening حالت مدارباز
circumstantiality حالت وکیفیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com