English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
concavity حالت مقعر داشتن
Other Matches
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
convexly حالت محدب داشتن
springs حالت فنری داشتن
spring حالت فنری داشتن
defensiveness حالت دفاعی داشتن
statehood حالت ایالتی داشتن
speeds حالت شانس خوب داشتن
speeding حالت شانس خوب داشتن
speed حالت شانس خوب داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
concave slope مقعر
coved مقعر
cuppy مقعر
concave مقعر
dished مقعر
reentering مقعر
quasi concave شبه مقعر
concavo concave مقعر الطرفین
dish مقعر کردن
shaped charge خرج مقعر
dishes مقعر کردن
concave lens عدسی مقعر
quasi concave نیمه مقعر
hollow cone charge خرج مقعر
concave slope شیب مقعر
ewe neck گردن لاغرومعیوب و مقعر
quasi concave function تابع نیمه مقعر
caves مقعر مجوف کردن
quasi concave function تابع شبه مقعر
cave مقعر مجوف کردن
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
concave spherical mirror اینه کروی مقعر
hollow moulding [گچ بری مقعر در ته ستون]
reentrant مقعر دوباره داخل شونده
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
concavo convex از یک سو مقعر واز سوی دیگرمحدب
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
deep draw ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
plano concave از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
concave fillet weld جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
line condition حالت خط
self حالت
cases حالت
attitudes حالت
situations حالت
situation حالت
expressions حالت
febricity حالت تب
queasiness حالت قی
feverishness حالت تب
attitude حالت
disposition حالت
tempers حالت
tempered حالت
pyreticosis حالت تب
status حالت
idiocrasy حالت
case حالت
expression حالت
manner حالت
ill conditioned بد حالت
temper حالت
makes حالت
if حالت
condition حالت
phase حالت
phased حالت
temperaments حالت
phases حالت
mood حالت
moods حالت
make حالت
temperament حالت
states حالت
stating حالت
glass eyed بی حالت
estates حالت
estate حالت
unexpressive بی حالت
state حالت
predicaments حالت
predicament حالت
stance حالت
state- حالت
fettle حالت
stances حالت
postured حالت
posture حالت
postures حالت
posturing حالت
grain حالت
stated حالت
ignition condition حالت احتراق
heat proof quality حالت نسوزی
humanness حالت انسانیت
incipience حالت نخستین
idle position حالت سکون
hang over حالت خماری
individualism حالت انفرادی
vein حالت تمایل
normality حالت عادی
veins حالت تمایل
aglow در حالت هیجان
in a state of depression در حالت افسردگی
idiocrasy حالت مخصوص
springs حالت فنری
spring حالت فنری
in form خوش حالت
inactive status حالت انتساب
iciness حالت یخی
faintly در حالت ضعف
liquid state حالت مایع
mode indicator نشانگر حالت
miriness حالت باطلاقی
milkiness حالت شیری
mentation حالت دماغی
master mode حالت راهبر
marshiness حالت مردابی
lucid interval حالت افاقه
temper حالت بهبود
mopishly با حالت افسرده
posing وضع حالت
posed وضع حالت
poses وضع حالت
nebulosity حالت غباری
nebulosity حالت ابری
optimum حالت مطلوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com