Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
caddie
حامل وسایل بازیگر
caddied
حامل وسایل بازیگر
caddies
حامل وسایل بازیگر
caddying
حامل وسایل بازیگر
caddy
حامل وسایل بازیگر
Other Matches
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
porter
حامل
bearer cheque
چک حامل
vehicle
حامل
stave
حامل
porters
حامل
vehicles
حامل
carriers
حامل
carrier
حامل
conveyor
حامل
bearer
حامل
vector
حامل
gerent
حامل
conveyer
حامل
vectors
حامل
bearers
حامل
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
vectors
حامل بردار
osborne shackle
قلاب حامل
messenger wire
سیم حامل
linkboy
حامل مشعل
vector
حامل بردار
image carrier
حامل تصویر
gestatorial
حامل پاپ
payable to the bearer
در وجه حامل
bearing
زاویه حامل
data carrier
حامل داده
linkmen
حامل مشعل
linkman
حامل مشعل
data carrier
حامل داده ها
vehicle
حامل رسانه
radius vector
شعاع حامل
messenger
طناب حامل
vehicles
حامل رسانه
thurifer
حامل مجمر
thurifer
حامل بخوردان
bearer
در وجه حامل
transported
ترابری حامل
bearers
در وجه حامل
bearer cheque
چک در وجه حامل
carrier frequency
فرکانس حامل
transport
ترابری حامل
carrier frequency
بسامد حامل
carrier detect
تشخیص حامل
carrier detect
کشف حامل
bearing angle
زاویه حامل
carrier gas
گاز حامل
transporting
ترابری حامل
video carrier
حامل ویدئو
color carrier
حامل رنگ
vectorial
حامل بردار
bearer bond
سند حامل
sound carrier
حامل صوت
breech block carrier
حامل کولاس
transports
ترابری حامل
carrier wave
موج حامل
tape transport
حامل نوار
messengers
طناب حامل
carrier system
سیستم حامل
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
stretcher-bearer
حامل تخت روان
platforms
رسانگر حامل گیرنده
platform
رسانگر حامل گیرنده
stretcher-bearers
حامل تخت روان
stretcher bearer
حامل تخت روان
comport
دربرداشتن حامل بودن
carrier frequency
فرکانس موج حامل
bearer bond
سند در وجه حامل
comported
دربرداشتن حامل بودن
comports
دربرداشتن حامل بودن
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
stave
روی خط حامل نوشتن
carrier color signal
پیام رنگی حامل
current carrying conductor
رسانای حامل بار
bearer stock
اسناد در وجه حامل
comporting
دربرداشتن حامل بودن
weapon carrier
حامل جنگ افزار
carriers
برنامه حامل میکرب
carrier
حامل غلطک حمال
perseus
حامل راس الغول
carrier
برنامه حامل میکرب
victualler
کشتی حامل خواربار
persi
حامل راس الغول
carriers
حامل غلطک حمال
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
slaver
کشتی حامل بردگان
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
flagship
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
flagships
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
signalled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
conversion angle
زاویه حامل مسیر ناو
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
signaled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
flag ship
ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
carabineer
سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
carabinier
سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
carriage paid to
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
bank note
چک تضمین شده سند در وجه حامل
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
signposts
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
airdrop container
جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
signpost
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
frequency medulation
تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
taperer
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
blank endorsement
فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
black endorsement
براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
light quantum
کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
led line
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
scabbing
بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
puppeteers
بازیگر
stager
بازیگر
fielder
بازیگر
player
بازیگر
actor
بازیگر
mummer
بازیگر
performing
بازیگر
actors
بازیگر
puppeteer
بازیگر
booter
بازیگر
protagonist
بازیگر عمده
protagonists
بازیگر عمده
veterans
بازیگر با تجربه
body checker
بازیگر تنه زن
skull
ضربه به سر بازیگر
skulls
ضربه به سر بازیگر
sub
بازیگر ذخیره
sub
تعویض بازیگر
veteran
بازیگر با تجربه
subs
بازیگر ذخیره
subs
تعویض بازیگر
ride the bench
بازیگر ذخیره
second string
بازیگر ذخیره
sand bagger
بازیگر گول زن
backman
بازیگر مدافع
numbers
شماره بازیگر
dub
بازیگر ضعیف
tragedienne
بازیگر تراژدی
wingman
بازیگر گوش
dubbed
بازیگر ضعیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com