Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
discrimination
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
Other Matches
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
payable at sight
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
quorum
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
at a
[the]
minimum
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
weighted least square method
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
three stage least squares method
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
radar danning
ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
intercepting search
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
fair trade laws
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
gadget
نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadgets
نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
red, green, blue
سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
radar scan
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
railing
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railings
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
beacon double
اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
mobilization base
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
breakdown drawing
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
directional radar prediction
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
xylotomy
برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
blips
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blip
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
nitro
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
crystal balls
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radar comouflage
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
subsistence theory of wages
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
at sight
به رویت
sights
رویت
sight
رویت
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
sight
رویت کردن
option of inspection
خیار رویت
sights
رویت کردن
visibility
قابلیت رویت
bill pay able at sight
برات رویت
at sight
بمحض رویت
apparent
قابل رویت
sight draft
برات به رویت
seeing
بینش رویت
macroscopic
قابل رویت
anchor in sight
لنگر رویت شد
visible
قابل رویت
draft at sight
برات به رویت
angle of sight
زاویه رویت
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
inenarrable
غیر قابل رویت
preview
قبلا رویت کردن
visible
نمایان قابل رویت
previews
قبلا رویت کردن
invisibles
معاملات غیرقابل رویت
visibles
کالاهای قابل رویت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف در رویت
dislocation
جدایی
seperation
جدایی
sequester
جدایی
gulf
جدایی
disseverance
جدایی
gulfs
جدایی
disjunction
جدایی
discreteness
جدایی
divorcing
جدایی
seclusion
جدایی
schismatism
جدایی
isolation
جدایی
disconnexion
جدایی
disconnectedness
جدایی
breakaway
جدایی
disunion
جدایی
divorces
جدایی
separations
جدایی
dissociation
جدایی
separation
جدایی
breakdowns
جدایی
breakdown
جدایی
segregation
جدایی
divorcement
جدایی
divorce
جدایی
divorced
جدایی
schism
جدایی شقاق
separate
جدایی تفکیک
separates
جدایی تفکیک
segregationist
جدایی گرای
schisms
جدایی شقاق
separated
جدایی تفکیک
to break company
جدایی کردن
filled with water
دال بر جدایی
detribalization
جدایی از قبیله
desegregation
جدایی زدایی
rupture
سکستگی جدایی
to cut the painter
جدایی انداختن
separation anxiety
اضطراب جدایی
integral
جدایی ناپذیر
seperation point
نقطه جدایی
abscission
جدایی دریدگی
rupturing
سکستگی جدایی
ruptures
سکستگی جدایی
severance
جدایی مجزایی
detachable
جدایی پذیر
separative
حاکی از جدایی
uncovered
واضح قابل رویت غیر سری
the pot calls the kettle black
دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
prevue
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
visibility
قابلیت دید قابل رویت بودن
parthian glance
نگاه هنگام جدایی
judicial separaion
جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
schismatism
ایجاد جدایی تفرقه
What brazen cheek ! Ilike your impudence .
بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
Please face me when I'm talking to you.
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
lattice design
طرح شبکه ای
[این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
parallax
اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
heliacal
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
That is a separate question.
این یک موضوع جدایی است.
min
حداقل
minimum stock level
حداقل
minimum
حداقل
minims
حداقل
minim
حداقل
minimal
حداقل
minimally
حداقل
subaqueous ranging
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
segregative
طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
impartible
جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
segregationist
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
chip
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
least cost
حداقل هزینه
least price
حداقل قیمت
price floor
حداقل قیمت
neap tide
جذر و مد حداقل اب
minimizing
به حداقل رساندن
global minimum
حداقل مطلق
minimization
به حداقل رسانیدن
trough
حداقل موج
base wage rate
حداقل دستمزد
danger warning level
حداقل موجودی
minimum range
حداقل برد
minimum
حداقل کمینه
minimum price
حداقل قیمت
bottom price
حداقل قیمت
minimum wage
حداقل دستمزد
troughs
حداقل موج
minimum size
اندازه حداقل
minimum charge
حداقل قیمت
minimum charge
حداقل هزینه
minimizes
به حداقل رساندن
minimize
به حداقل رساندن
minimising
به حداقل رساندن
minimises
به حداقل رساندن
minimised
به حداقل رساندن
minimum elevation
حداقل درجه
relative minimum
حداقل نسبی
minims
وابسته به حداقل
minimized
به حداقل رساندن
minim
وابسته به حداقل
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
maximum and minimum thermometer
گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum elevation
حداقل ارتفاع لوله
minimum standard of living
حداقل سطح زندگی
thermal resolution
حداقل سنجش حرارت
minimum subsistence level
سطح حداقل معیشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com