Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
Other Matches
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
expendable property
کالای مصرفی اماد مصرفی
oxygenize
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
autos
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
disposability
مصرفی
disutility
بی مصرفی
input
مصرفی
inputted
مصرفی
needlessness
بی مصرفی
consumable stock
موجودی مصرفی
consumables
کالاهای مصرفی
consumer capital
سرمایه مصرفی
nonexpendable
غیر مصرفی
consumable
ماده مصرفی
coloring agent
رنگ مصرفی
autoconsumption
خود مصرفی
affluent society
جامعه مصرفی
consumer goods
کالای مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
consumer goods
اشیاء مصرفی
commodity
کالای مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
commodities
کالای مصرفی
consumer industries
صنایع مصرفی
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumption credit
اعتبار مصرفی
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
consumption lending
وام مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
consumption diseconomies
زیانهای مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی شدنی
exposure dose
مقدار دوز مصرفی
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
consumption economies
صرفه جوئیهای مصرفی
bar stock
ماده اولیه مصرفی
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
commodity market
بازار کالای مصرفی
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
name
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
names
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
oxygen
اکسیژن
empyreal air
اکسیژن
oxybiont
اکسیژن زی
oxygen carrier
اکسیژن بر
oxygen deficit
کسر اکسیژن
oxygenation
امیزش با اکسیژن
oxygenization
اکسیژن دهی
oxyacetylene welding
جوش اکسیژن
deoxidate
بی اکسیژن کردن
deoxygenation
اکسیژن زدایی
deoxidize
بی اکسیژن کردن
deoxidation
اکسیژن گیری
atmospheric oxygen
اکسیژن هوا
oxygen
گاز اکسیژن
oxygenation
اکسیژن زنی
oxygen extraction
جذب اکسیژن
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
oxygen debt
وام اکسیژن
oxygen debt
بدهی اکسیژن
oxygen cylinder
سیلندر اکسیژن
oxygen
اکسیژن دار
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
oxygenation
ترکیب با اکسیژن
acidity coefficient
نسبت اکسیژن
liquid exygen
اکسیژن مایع
acidic oxide
اکسیژن اسیدی
oxidization
ترکیب با اکسیژن
oxygenate
اکسیژن زدن
lox
اکسیژن مایع
oxygenated
اکسیژن زدن
oxygenated
اکسیژن امیختن
oxygen ration
نسبت اکسیژن
oxygenates
اکسیژن زدن
oxidation
ترکیب با اکسیژن
oxygenate
اکسیژن امیختن
steno oxibiant
اکسیژن کم تاب
anoxia
کمبود اکسیژن
oxygenize
با اکسیژن امیختن
oxygenating
اکسیژن امیختن
oxygenating
اکسیژن زدن
oxygenates
اکسیژن امیختن
liquid oxygen
اکسیژن مایع
eudiometry
سنجش اکسیژن هوا
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
rebreather
سیستم اکسیژن مداربسته
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
c.o.d
نیاز شیمیایی به اکسیژن
oxyhydrogen
اکسیژن امیخته به ایدروژن
volcanize
جوش اکسیژن زدن
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
oxides
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxidises
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidised
با اکسیژن ترکیب کردن
oxygen acid
اسید اکسیژن دار
oxidizing
با اکسیژن ترکیب کردن
oxide
ماده شیمیایی از اکسیژن
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
oxyacid
اسید اکسیژن دار
biochemical oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biological oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
nitrous acid
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
oxidation
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
acyl oxygen fission
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
monoxide
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
vulcanization
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
isatin
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
continuous flow oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
lpm
تعداد خطوط دردقیقه inutes
wpm
تعداد کلمات دردقیقه inute
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximum
بیشینه
maximization
بیشینه سازی
peak value
جریان بیشینه
crest value
جریان بیشینه
maximizing
بیشینه ساختن
maximizes
بیشینه ساختن
maximum flood
طغیان بیشینه
maximum demand
تقاضای بیشینه
maximum flood
سیل بیشینه
maximum moment
لنگر بیشینه
maximum price
بیشینه بها
maximum value
جریان بیشینه
maximum water level
بیشینه تراز
maximization
بیشینه کردن
maximum efficiency
راندمان بیشینه
maximised
بیشینه ساختن
maximises
بیشینه ساختن
maximising
بیشینه ساختن
maximize
بیشینه ساختن
maximized
بیشینه ساختن
maximum energy
انرژی بیشینه
submaximal
زیر بیشینه
terminal sensitivity
حد بیشینه حساسیت
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
peak load
بار خارجی بیشینه
peak power
بار خارجی بیشینه
maximum natality
بیشینه زادو ولد
maximum liklihood
درست نمایی بیشینه
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
maximum undistorted output
بیشینه صدای غیر مغشوش
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
maximum water level
تراز بیشینه طرح شده مخزن
weakest maintained
ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
From moment to moment . Every minute.
آن به آن ( هر دقیقه )
half hour
03 دقیقه
line per minute
خط در دقیقه
min
دقیقه
whipstitch
یک دقیقه
minute
: دقیقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com